سلام

آخرین مطالب

هزار بار تلخ‌تر

جمعه, ۱۴ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۱۸ ب.ظ
این پست وبلاگ «زهرا» را می‌خواندم. شرایط سختی است که ببینی کسی دارد از راه اشتباهی می‌رود که تو پیشتر از آن رفته‌ای و می‌دانی که چه بیراهه‌ای است این راه. شرایط سختی است و شاید هر کدام از ما بارها در همچه موقعیتی قرار گرفته باشیم. ساکت ماندن و تماشا کردن سخت‌ترین کاری است که می‌شود کرد. هیچ چیز بدتر از این نیست که ببینی کسی در چاهی می‌افتد و بدانی که نمی‌توانی کاری بکنی.
اما موقعیت دشوارتر و سهمگین‌تری هم هست. سالها در اشتباه بزرگی فرو رفته بودی و یک نفر همه لحظه‌های تلخ و سهمگین آن اشتباه را از نزدیک دید و شنید و همه تلخی‌های آن راه را از چشم تو خواند و وقتی متوجه شدی که چه اشتباهی کرده‌ای، همان یک نفر تو را از آن چاه بیرون کشید. سهمگین‌تر از موقعیت اول، این است که چند وقت بعد ببینی همان که از نزدیک همه تلخی آن راه را دیده، خودش گرفتار همان اشتباه شده و هیچ کاری هم نمی‌شود کرد. چه موقعیتی سخت‌تر و تلخ‌تر از اینکه کسی را که تو را از چاه بیرون کشیده نتوانی از چاه بیرون بکشی؟ نیست.
  • حسن اجرایی

نظرات (۶)

دوسالگی وبلاگتون تبریک!
همه‏اش که شد شرایط سختی که یکی میره و ما میریم و اون میره و...
ممنون قربان
زندگی ها متفاوتند , خوشی ها هم ! دردها هم فرق می کند با هم , ادمها هم. روزهایی را تجربه نکرده ای که حاظر باشی بهترین خوشی هایت را بدهی تا کسی که برای تو بهترین است بماند , حتی اگر مصاحبت با او تو را پیر و رنجور کند , حتی اگر دیگران تو را سرزنش کنند و خوش حال شوند از بدبختیت , اما همه ان سرزنش ها می ارزد به داشتن بهترین شنونده ی حرف هایت , بهترین سرود زندگیت , کسی حرف هایم را نمی فهمد جز .....
روزهایی را تجربه کرده‌ام که احساس می‌کردم همه دنیا جمع شده است تا مرا از آنچه می‌خواهم دور کند و مرا از راهی که فکر می‌کردم تنها راه و بهترین راه است دور کند. روزهایی را تجربه کرده‌ام که با همه کس جنگیدم تا همان باشم که خودم می‌خواستم و همانی را حفظ کنم که خودم فکر می‌کردم بهترین بود. اما همه آن زجرها و زحمت‌ها و جنگ‌ها یک شب برایم از رنگ و رو افتاد. زندگی باید کرد. برای زندگی باید جنگید، اما به شرط آنکه جنگ، تمام زندگی را نگیرد.
این روزها بی بهانه دلمان می گیرد،هنر نوشتنتان را در دلخوش کردنمان نشان دهید چرا که دردها زیاد و درمان ها کم اند...
نمی دانم دلیلش چیست ولی من خوشی هایم را بیشتر در گذشته ها میبینم و امروز و فرداهایم سختر میگذرند...
کمی حرف دلم بود اگر بیجا و ناخوش آمد مرا ببخشید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی