سلام

آخرین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کار» ثبت شده است

فضول است او

شنبه, ۲ آذر ۱۳۸۷، ۱۰:۳۵ ب.ظ

نیازی به اعتراف من نیست؛ تقصیر از خود خود خودم است. سعی هم نکن با تاکیدهای من غلظت تقصیر داشتن‌ام را بفهمی. البته هر کسی جای من بود، ممکن بود به همین بلا دچار شود. من حتا دقیقا نمی‌دانستم با چه کسی طرف‌ام و باید با کدام‌شان سر و کار داشته باشم.

روزهای اول همه‌‌ش با خودم می‌گفتم «چه‌قدر آدم باحال و بامزه‌ایه.» خوش‌حال بودم که خودش آدم راحتی است و بنابراین کنار آمدن باهاش هم راحت است. آن اوایل هم درست همین‌طور بود. همه چیز خوب بود. از همان روزهای اول، می‌دیدم که سرش را دارد داخل کار همه می‌برد و درباره‌ی هر کسی اظهارنظر می‌کند.

قهرمان داستان ما فضول است؛ یک کلام. روزهای اول، از فضولی‌هایش لذت می‌بردم؛ چون درباره‌ی من نبود. چون هنوز آن‌قدر که بتواند مرا هم طعمه‌ی فضولی‌اش کند، با من آشنا نبود. اگر هم توی کارهای من فضولی‌ای می‌کرد، احساس می‌کردم می‌خواهد صمیمی شود که احساس غریبه‌گی نکنم.

خب. این‌جای نوشته، نوبت این است که بگویم: البته آدم خوبی است. خیلی هم خوب است. بالاخره فضول‌ها هم می‌توانند آدم‌های خوبی باشند و کلی هم اظهار فضل کنند. و حتا ممکن است خودشان در میانه‌ی پرحرفی‌ها و فضولی‌هاشان بگویند «من خیلی حرف می‌زنم. نه؟».

بله. آدم خوبی است، اما وقتی من سرم درد می‌کند، حال و حوصله‌ی فضولی‌های ایشان را هم ندارم، باید چه کاری بکنم؟ بله. می‌دانم. دارم پشت سر هم می‌گویم فضولی، و حتا یک مثال هم نزده‌ام. خب خودتان انصاف بدهید. همین که خطر کرده‌ام و دارم این‌ها را می‌نویسم خودش کلی ممکن است باعث شرمنده‌گی بشود. «سلام آقای فلانی. خب این حرفا رو که نمی‌تونستم به خودت بگم؛ مجبور شدم این‌جا بنویسم.»

برای این‌که از دست کنج‌کاوی‌های مایل به فضولی‌های ایشان آزار نبینم از این به بعد، دو کار باید بکنم. اول این‌که خودم را بزنم به آن راه و راحت باشم و هر کاری دلم می‌خواهد بکنم و در برابر همه‌ی فضولی‌هایش لبخند شبه ملیح بزنم؛ و بعد این‌که در پروژه‌هایی که قربانی‌اش کسان دیگراند، هم‌راهی و هم‌کاری نکنم، و ذوق نشان ندهم.

  • حسن اجرایی

لذتِ گه‌گاه!

چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۸۷، ۰۱:۲۹ ق.ظ

کاری را انجام می‌دهم. تمام که شد، اولین فکری که به ذهنم می‌آید این است که چرا لذت این کار را از خودم دریغ می‌کنم.

فکر که می‌کنم می‌بینم از انجام بعضی کارها، لذت زیادی می‌برم؛ آن قدر که هر درد و رنجی را از یاد می‌برم؛‌ شاید ابلهانه به نظر برسد؛ اما ظرف شستن، لباس شستن، رمان و شعر خواندن، فیلم دیدن و چیزهایی مثل این‌ها، بیشترین لذت را به‌م می‌دهند؛ اما شروع کردن هر کدام از این‌ها کلی وقت می‌خواهد انگار.

یک لذت را یادم رفت بگویم؛ لذت نوشتن. بارها شده است قرار شده چیزی بنویسم؛ روزها و هفته‌ها عقب انداخته‌ام؛ اما روزی که شروع کرده‌ام، لذتش امانم نداده رهایش کنم.

وقتی دیدن یک فیلم تمام می‌شود با خودم می‌گویم از این به بعد هر از گاه فیلمی می‌بینم؛ اما یادم می‌رود؛ تا ماه‌ها بگذرد و چه اتفاقی بیفتد و من بنشینم به دیدن یک فیلم.

امشب هم پس از چند روز، ادامه‌ی یک رمان را خواندم؛‌ و چه سخت بود رها کردنش. و می‌دانم خیلی طول می‌کشد تا دوباره سراغش بروم و بخوانمش.

  • حسن اجرایی

فرار از کار!

دوشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۸۷، ۰۹:۱۴ ب.ظ

مهم‌ترین که نه! اما یکی از ارزش‌مندترین و لذت‌بخش‌ترین لذت‌هایی که توی این دنیا وجود دارد، احساس کنده شدن است؛ کنده شدن از کارها، موقعیت‌ها و دغدغه‌هایی که به هر دلیل ممکن است خودمان را -چند وقت- درگیر آن کنیم؛ یا خودمان را درگیر آن ببینیم؛ اما خوب که نگاه می‌کنیم می‌بینیم نه! این کار و این موقعیت با ما نمی‌خواند.

یکی از ارزش‌مندترین لحظه‌های زندگی من همین وقت‌هاست.

وقت‌هایی که انگیزه‌های لازم برای غرق شدن در کاری هست، اما تنها به دلیل نداشتن علاقه کنارشان گذاشته‌ام.

رابطه‌ی کار، علاقه و تعهد کاری

البته شاید گاه بتوان این کار را حماقت دانست؛ چرا که ممکن است گاهی به پولی که از آن کار به دست می‌آوریم نیاز داشته باشیم؛ که در این صورت شاید بتوان انجام آن کار را موجه دانست.

نکته‌ی دیگری که هنگام کنار گذاشتن برخی کارها خیلی به آن فکر می‌کنم، این است که نکند دارم با کنار گذاشتن این کار، خودم را در علاقه‌ها و سلیقه‌های کهنه‌ام کانالیزه و محدود می‌کنم. البته برای این دل‌مشغولی، راه حل هست؛ و آن این‌که می‌توان کاری را تنها برای آزمودن امکان ایجاد علاقه‌ی ما به آن، چند وقت انجام بدهیم؛ که معمولا این کار را می‌کنم؛ گرچه همیشه باید یادمان باشد که این آزمایشی بودن انجام کار را به کارفرما تذکر چندباره بدهیم.

خوش‌حالم. دست‌کم خودم را از دو کار وقت‌گیر و کاملا خارج از دغدغه‌های شخصی رها کرده‌ام این چند روزه!

الان یادم آمد که کنار گذاشتن کارها، ارتباط مستقیمی با تعهد نسبت به انجام کار دارد؛ و این‌که وقتی می‌بینیم نمی‌توانیم با یک کار رابطه برقرار کنیم، لازمه‌ی تعهد کاری و اخلاقی این است که آن را نپذیریم.

  • حسن اجرایی