فکر آزاد
هیچکس نمیتواند کسی را مجبور به کاری کند. هیچکس نمیتواند کسی را مجبور کند که گونهی خاصی فکر کند. به نظر من حتی کسی حق ندارد خودش را مجبور کند به فکر خاصی پایبندی بیچون و چرا داشته باشد. شاید این اصلهایی که گفتم، جزء معدود اصولی باشند که کاملا مطلق هستند.
اطلاق و فراگیری این اصلها را میتوان حتی در متون اسلامی هم به راحتی یافت؛ و دید که هیچکدام از امامان و پیامبران، بندگان خدا را از تفکر دربارهی چیزی یا اعتقاد یا عدم اعتقاد به چیزی منع کرده باشند. البته هشدارها و انذارهایی وجود دارد که کاملا احتیاطی هستند و همگی در پی ایناند که اگر کسی میداند هنوز توان فکری ِ اندیشیدن به یک موضوع را ندارد، نباید این کار را بکند؛ که این نوع انذارها هم از نوع ارشاد به امر عقل است. یعنی تذکر دادن اموری که عقل سلیم، آنها را پذیرفته است.
به یقین میتوان گفت شارع کسی را مجبور به اندیشهی خاصی نکرده و نمیکند؛ و حتی در اصول دین، الزام به فهم غیرتقلیدی کرده است. اصولا همهی مقدمات تعبد، عقلی است؛ تماما عقلی هم که نباشد، تماما مربوط و معلق به فهم ملکف است. برای نمونه، شارع دروغگویی را میتواند عقاب کند که دروغ را گناه کبیره بداند؛ یا آن را دستکم ناپسند بداند؛ و نیز این اصل را هم معتقد باشد که انجام گناه کبیره، یا انجام یک امر ناپسند از نظر شارع، عقاب در پی دارد.
شارع، هیچ اجباری در اندیشیدن روا نداشته است؛ اما حکم کرده است به اعدام مرتد؛ و مصادره اموال و منافعش، و نیز به رسمیت نشناختن حقوق انسانیاش. چرا؟ تصور من این است که این دو مورد هیچ تضادی با هم ندارند. چون من یا با مقدمات پیشین، به درستی احکام صادره از سوی شارع معتقدم؛ که در اینصورت باید حتی در صورت مرتد شدنم -مثلا عدم اعتقاد به عصمت پیامبر-، به درستی احکام مورد نظر شارع معتقد باشم؛ که در این صورت میتوانم یا از دست مجریان اعدام فرار کنم، و یا اگر چارهای از گردننهادن به حکم شرع نبود، با آرامش خاطر این حکم را بپذیرم. و یا آنکه به احکام صادره از سوی شارع معتقد نیستم که -دستکم- بر اساس الزامات زیستن در جامعهی اسلامی و قوانین آن، وظیفهی انسانی، شخصی و قانونیام این است که کاری نکنم که مجریان احکام شرعی بتوانند این حکم را دربارهی من اجرا کنند؛ و یا آنکه اصولا ابراز اعتقادات خودم را به هر چیزی ترجیح میدهم که در آن صورت نمیتوان به الزامات یک حاکمیت، خرده گرفت.
پایان حرف اینکه هیچ کس یا چیزی نمیتواند کسی را مجبور به اندیشیدن به تفکری خاص کند؛ حتی شرع و شارع. اما -به نظر من- شارع این حق را دارد که هر حکمی صادر کند تا به انتظارات خود از جامعهی انسانی برسد. البته واضح است که به دست آوردن احکام دینی، یک کار انسانی است؛ و مشمول اصل اشتباهپذیری انسانی!
ممکن است این نوشته ناقص باشد.
- ۱ نظر
- ۲۵ مرداد ۸۷ ، ۲۱:۱۰