چند روز کوتاه
این چند روز از آن چند روزی است که سالی بیش از سه بار رخ نمی دهد. البته این که بگویم رخ نمی دهد شاید درست نباشد؛ ولی شما قبول کنید.
گذراندن این روزها سخت است. البته نه زیاد. اما وقتی این همه وقت دور باشی و چند روز بخواهی نزدیک بشوی، حتی گذراندن لحظه ها هم سخت می شود. درست است با بعضی ها آن قدر صاف و ساده ای و بعضی آدم ها آن قدر با تو صاف و ساده و صمیمی اند که راحت راحتی، اما برای ماندن در کنار بیشترشان باید کلی زحمت بکشی و عرق بریزی تا بتوانی کنارشان آن گونه رفتار کنی که قرار است.
تجربه ی جالبی است. دست کم برای من که آدم راحتی هستم و همیشه سعی کرده ام آنی باشم که هستم، تجربه ی جالبی است که برای چند روز اندک هم که شده، آنی باشم که بقیه انتظار دارند.
البته آدم های کمی هستند که مجبورم در برابرشان محافظه کار باشم و آنی باشم که آن ها می خواهند؛ اما همین را هم کم کم باید فکری به حال کنار گذاشتنش بکنم.
روزهای خوبی خواهد بود.
از شما این حرف بسی عجیب است!!!!