سلام

آخرین مطالب

ترانه‌های درد

جمعه, ۱ شهریور ۱۳۸۷، ۰۵:۰۲ ق.ظ

زل زده است توی چشم‌هایم و پشت سر هم تکرار می‌کند «تجربه». هر بار که می‌شنوم، خاطره‌ی کسی به ذهنم می‌آید.  -شاید محمدرضا یا ابراهیم حتی- می‌گوید و هزار بار می‌گوید که «از آن روزها تا امروز تو چیزهایی یاد گرفته‌ای و لحظه‌هایی را درک کرده‌ای که -بی‌شک دست‌کم- دوستانت نتوانسته‌اند در آن فضا قرار بگیرند.»

این چند روزه آن قدر این مزخرفات را توی ذهنم فرو کرده است که حالم از هر چه تجربه است به هم می‌خورد. هر چقدر -با بچگی تمام- تجربه کردم و لحظه به لحظه اعتماد به نفسم را از دست رفته دیدم، برایم بس است. بس است برایم از دست دادن ِ... . اصلا مگر من چند سال عمر کرده‌ام که این همه‌اش را به خاطر تجربه‌ای که -شکی ندارم- به درد هیچ جای زندگی‌ام نمی‌خورد، به باد داده‌ام؟

دست و دل‌بازترین آدم دنیا هم که باشم، نمی‌توانم پیش از 14 سالگی‌ام را روزهای زندگی شخصی‌ام بدانم. چند سال می‌شود؟ 10 سال. 10 سالی که هر چه به یاد می‌آورم جنگیدن بوده و جنگیدن. قبول. من آدم خیلی با اراده‌ای هستم -و این حرف‌ها!-. اما مگر چیزی هم مانده برای از دست دادن؟ وقتی زل می‌زنی توی چشم‌هایم و می‌گویی «از نو»، یعنی این‌که نصف عمرت تا امروز که هیچ؛ بیا و از امروز دوباره شروع کن.

چقدر سیاه شد فضا. دست خودم نیست. شاید یک سال بود که همه‌ی آرزوهایم را دور ریخته بودم. همه‌شان را. با خودم کنار آمده بودم که «همه که لازم نیست تا آخر عمر، پی یافتن آرزوهاشان بدوند». تنها یک آرزو برایم مانده بود؛ تنها یک آرزو. نقطه ویرگول‌ها دارند زیاد می‌شوند وگرنه هزار بار نقطه ویرگول می‌گذاشتم و می‌نوشتم «تنها یک آرزو».

باید نقطه ویرگول می‌گذاشتم و می‌نوشتم «که آن هم از دست رفت». تو بگو از دست دادمش. تو بگو خودت نخواستی. بگو پشت پا زدی. بگو عُرضه‌اش را نداشتی. بگو بچه بودی. بگو. عیبی ندارد. هر چه هست همه چیز تمام شده است.

فکر کن آدم احساسی و رمانتیکی هستم و یادآوری آن چند سطری که توی آن دفتر جلد سورمه‌ای نوشتم آزارم می‌دهد. از یک سو می‌خواهم همیشه یادم بماند؛ و از طرفی نمی‌خواهم به خودم اجازه بدهم حکیمانه با قضیه برخورد کنم و بگویم «چی شده مگه؟ بالاخره چیزیه که شده. چیکار می‌تونی بکنی؟». تو حق داری بگویی این حرف‌ها را. اما من نمی‌توانم. من تا نفهمم... بگذریم از این ترانه‌های درد.

  • حسن اجرایی

تجربه

زندگی

یاد

دل

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی