سلام

آخرین مطالب

لباس گلی وید

پنجشنبه, ۳ بهمن ۱۳۸۷، ۱۲:۴۷ ق.ظ

صبحانه خورد. روی صندلی نشسته بود. پایش را تکان می‌داد. در آوردن صدای آرام و زیر صندلی، تفریح خوبی بود. مادر را نگاه کرد. گفت: «وید می‌خواد بره مدرسه.»

با خودش فکر کرد: «به ملی پیره می‌گم مامان رو خواب‌آلو کنه.» مادرش که میز را تمیز می‌کرد، چشم‌هایش را ریز کرد و انگار بخواهد وید را تحقیر کند گفت: «لابد باز می‌خوای بری به ملی پیره زل بزنی و ازش سؤالای بچه‌گونه بپرسی!»

پسر، کشیده گفت: «وید اون پیر خرفت رو نگاه هم نمی‌کنه.» و بلافاصله گفت: «کیف وید رو کجا قایم کردی؟»

چکمه‌اش را پوشید. با خودش گفت: «باید بدوم.» و دوید. کیفش پرت شد آن طرف کوچه. خودش را در میان گل‌های میان کوچه دید که به شکم افتاده.

نگاهش به ملی پیره افتاد که رو به دیوار ایستاده بود و موهای خرمایی‌اش را یکی‌یکی به سمت بالا می‌کشید و بلند می‌شمرد. «دو هزار و پنجاه و …» نشنید. با خودش گفت: «کدوم دیوونه‌ای از ملی پیره بارون خواسته.»

برخاست و برگشت سمت خانه. با صدای بلند فریاد زد: «مامان وید کجاست؟ وید غرق گل شد.»

مادر جلوش ایستاده بود. گوش وید را گرفت و پیچ داد. فریاد کشید. مادر گفت: «تا دیروز می‌رفتی و ملی پیره رو تماشا می‌کردی؛ بهانه‌ی جدید پیدا کردی؟»

چشم‌هاش بسته بود و فریاد می‌کشید. گفت: «مگه نمی‌بینی همه‌ی لباسای وید گلی شده؟»

مادر گفت: «من که گل نمی‌بینم. باز مشقات رو ننوشتی از معلمت ترسیدی؟»

* این –داستان- را سر کارگاه آموزشی رئالیسم جادویی نوشته‌ام. البته تایپ که می‌کردم، تغییرهای اندکی دادم. در حد ده کلمه.

* این را هم بگویم که شاید اگر امشب این را برای کسی نمی‌خواندم و آن کس تعریف نمی‌کرد، این را هیچ‌گاه این‌جا نمی‌گذاشتم.

* شاید از روح مارگارت میچل ترسیدم که این را دارم می‌نویسم؛ «وید» و نوع حرف زدن‌اش، صاحب دارد، و سرزمین دارد. وید، یکی از شخصیت‌های «بر باد رفته»‌ی مارگارت میچل است.

نظرات (۳)

من عاشق اون قسمتهایی بودم که وید حرف میزنه اونم با ذکر سوم شخص در مورد خودش.
جالب بود.
کاش طولانی تر بود
- یاد وید به خیر.
وید حتی توی «بر باد رفته» هم کم حرف می‌زد.
قبول کنید که همین‌قدر حرف زدن وید هم کلی پیش‌رفت بود. :)
  • عمو زنجیر باف
  • می‌شود لطفا داستان‌هاتان را بیشتر برای آن کس بخوانید تا تعریفتان را بکند و یک چیز‌هایی گیر ما بیاید؟
    خسیس ِ خبیث ! :دی
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی