همش فکرکردم عروسی خودتون بوده!!!!!!!!!!! ایشالا ی روز از عروسی خودتون تعریف کنین .نه اصلا دعوتمون کنین
خیلی مثال سطح پایین و سادهای است؛ فکر کن جایی نشستهای و در جواب احوالپرسی سادهی کسی میگویی «خدا رو شکر. خوبام.»
خب همه همینجوریاند. وقتی کسی بعد از سلام و جواب سلام، از حال و احوال میپرسد، همه میگویند «خوبام» و مشتقاتاش! و اگر کسی در جواب «چطوری؟» بگوید «خوبام ولی یه خرده پام تیر میکشه صبحا که از خواب پا میشم.»، به تحقیق باید نگاه چپ طرف مقابل را تحمل کند.
حالا تصور کن کسی بعد از جواب سلام شنیدن، بگوید «چطوری پسر؟» و تو بگویی «خدا رو شکر، خوبام». و این را هم تصور کن که کس دیگری با نگاه چپ بهت بگوید «تو خجالت نمیکشی روز روشن دروغ میگویی؟» و تو میمانی که چه بگویی. میمانی که «این آقا یعنی بین آدما زندگی نمیکنه؟».
برایام خیلی جالب میشود وقتی میبینم کسی حواساش نیست که فلان حرف در فلان «مقام» زده شده است، و حرف مطلقی نیست.
خب کاش میشد اصل موضوع رو مینوشتم! موضوع که نه البته؛ مصداق.
- چارهای نیست. نیست چارهای خب!