سلام

آخرین مطالب

بی قانونیِ قانون شده

دوشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۸۸، ۰۳:۰۳ ب.ظ

اصلا مهم نیست آقای محمد مایلی‌کهن که مثلا خیلی هم اصولگراست، و مثلا طرفدار آقای دکتر احمدی‌نژاد هم هست، و خیلی هم آدم ظاهر‌الصلاحی هست مثلا، دقیقا چه حرف‌هایی زده.

اینکه من به این آدم حسودی‌ام می‌شود، به کنار! چیزی که برایم جذاب، جالب، تلخ، بامزه، و تراژیک است، حقوق مختلفی است که آدم‌های مختلف در جمهوری اسلامی ایران دارند.

بالاخره یکی از شاخصه‌های بچه‌ها مقایسه کردن است. آقای عباس سلیمی نمین به خاطر یادآوری چند نکته درباره‌ی دانشگاه آزاد اسلامی، از جمله مبالغ انتقالی به بانک شعبه‌ی زبرجد، به پیشگاه دادگاه می‌رود.

خانم رکسانا صابری، دستگیر می‌شود و در کمتر از دو ماه به اتهام جاسوسی، محکوم به تحمل هشت سال زندان می‌شود.

خانم فاطمه‌ی رجبی، دارد زندگی می‌کند، و دست‌کم من که خبری از بازداشت یا تذکر یا درخواست آرام بودن از سوی دستگاه‌های امنیتی، اطلاعاتی، و یا حتی قضایی به ایشان ندارم.

آقای علیرضا جهانشاهی به اتهام پیاده‌روی نمادین به سوی تهران، و احتمالا به اتهام اعتراض به زمین‌خواری و غیره، بازداشت، زندانی، و غیره می‌شود.

jenaayat

گفتند نهادینه کردن قانون‌گرایی و قانون‌مندی و این‌ها وقت می‌خواهد، گفتیم قبول. گفتند باز هم وقت می‌خواهد گفتیم باز هم قبول.

در روزهای پایانی ریاست رییس فعلی قوه قضاییه، همین جا اعلام می‌داریم که ایشان حالا که دارند می‌روند، بی‌زحمت همه‌ی کتاب‌های قانون را نیز با خودشان جمع کنند و ببرند؛ سی سال با داشتن کتاب‌های مختلف قانون و غیره، که به جایی نرسیدیم، حالا شاید بی‌قانون به جایی رسیدیم.

بله. شما خیلی زحمت کشیده‌اید و خیلی هم زحمت می‌کشید. دست‌تان درد نکند. گفته‌ام بچه‌ها یک لوح تقدیر هم برای‌تان آماده کنند.

ما انتظار زیادی نداریم. اگر حرف زدن و فحش دادن و توهین کردن کار خوبی است، اجازه بدهید همه این کار خوب و خوب را انجام بدهند، اگر هم سزای این کارها، خفه شدن و خفه کردن و این چیزهاست، به جان شش عدد بچه‌تان، این کار را در حق قاطبه‌ی حرف زنندگان، فحش دهندگان و توهین کنندگان انجام دهید، تا ما تکلیف خودمان را بدانیم دست کم؛ که آیا پس از نوشتن این نوشته و فرستادن آن روی وبلاگ‌مان، مستحق چه سزایی خواهیم بود.

و با سلام و درود به روح پرفتوح استاد شهرام جزایری؛ و غیره.

نظرات (۵)

  • یک طلبه بی‌سواد
  • یازده تا. چرا کمش می‌کنی؟
    -جدی یازده تا بچه دارن؟ خوش به حال‌شون. خدا زیادشون کنه.
    این وسط کردان و امثالهم رو هم اضافه میکردید؛ نمیتونم باهاش کنار بیام؛ شاید بعضی بگن همون استیضاح و اینا کافی بود اما برخورد بعدشون همه اون رو حل میکرد.
    .
    آخرش رو هم خیلی خوب اومدید!
    -چه فایده. این حرف‌های ما حتی به اندازه‌ی یه بوق توی خیابون هم تاثیر نداره. فقط الکی دل خودمون رو خوش کردیم.
    دل خودمون خوش بشه، کم چیزی نیست!
    به همین دل خودُمو خوش میکنم! (-;
    - نومید نباید بود البته :)
    اگر صدتا وبلاگ هم عوض کنی باز همانی که بودی! حتی اگر سعی کنی جمله ها را تغیر دهی و جای فعل و فاعل ها را عوض کنی و مفعول را در آخر جمله بیاوری.
    تو تغیر نکردی.
    یادت می آید پستی که نوشتی در مذمت احمدی نژاد در تغیر دبیر شورای امنیت ملی؟ ...
    و یادت بیاید ده ها پست سیاسی دیگرت.
    شما سیاسی ننویس.
    سلام.
    ارادت داریم زیاد.
    کاملا با این پستت موافقم.
    -شما حال‌تان خوب است احیانا قربان؟ من نخواسته‌ام خودم را پنهان کنم، یا وانمود کنم تغییر کرده‌ام. متوجه نمی‌شوم حرص خوردن‌تان بابت چیست. اگر با این نوشته‌ی من موافقید، این همه حرص خوردن بابت چیست. و دیگر اینکه باید خدمت‌تان عرض کنم بنده اجازه‌ی نوشتن و نیز سیاسی نوشتن‌ام را از حضرت عالی یا کس دیگری نگرفته‌ام. امیدوارم دست از تحمیل نظر خودتان بردارید. ولی کلا خوش به حال‌تان که این قدر اعتماد به نفس دارید. به‌تان حسودی‌ام می‌شود.
    جامعه گرسنه حریص مریض جنسی!
    http://bibimonavvar.wordpress.com/2009/05/01/case
    -ممنون. برای آن‌ها که اینجا می‌آیند عرض کنم که این لینک،‌ لینک نوشته‌ی وبلاگ ایشان است، و این کامنت اصولا ارتباطی به نوشته‌ی بنده ندارد.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی