یک سطر از یک انسان
با این کار، خیلی زود و راحت میرسی به آنچه میخواهی. فرض کن خودت قایل به نظریهی الف هستی. و میخواهی برای نظریهی خودت تایید دست و پا کنی. خیلی راحت از میان سخنان کسی که میتوانی بهش تمسک کنی، بخشهایی که میتوانند به کار تایید نظریهی تو میآیند را دستچین میکنی.
با این کار میتوانی به راحتی در بحثها پیروز بشوی و مخالفات را ساکت کنی. اما شوربختانه یا خوشبختانه، این کار تنها به کار جدل میآید. استفاده از مشهورات و مقبولات برای ساکت کردن طرف مقابل.
[caption id="attachment_174" align="alignleft" width="270" caption="از واقعیت، تا طرحی سراپا ابهام"][/caption]
آدمها همهشان یک کل غیر قابل انحلال به اجزا هستند. نمیشود یک حرف کسی را از مجموعهی زندگیاش جدا کرد، و دربارهاش قضاوت کرد. مثال میزنم. رهبر جمهوری اسلامی، –دستکم- از آغاز رهبری خود همواره در فضاها و مسایلی که پیش آمده، سخنانی گفته که هر کدام علاوه بر اینکه در آن نقطهی خاص، به جا و مناسب بوده، در راستای یک هدف کلی و استراتژی مستمر هم بوده است.
البته در برخی موارد، اقتضای برخی مصلحتها این است که کسی در جایگاه رهبر جمهوری اسلامی سخنانی به زبان بیاورد که خلاف استراتژی همیشهگی به چشم بیاید اما با اندکی دقت و ریزبینی بتوان آن را در متن همان روند اصلی و به سوی همان چشمانداز اساسی پیدا کرد.
جایگاه بصیرت و تحلیل سیاسی را میتوان در این میانه به خوبی یافت. امام صادق علیهالسلام، به دلیل شرایط زمانه و اقتضائات خاص رویارویی با حاکمیت جور، در مجلسی در انتهای تندی و با لحنی طرد کننده با یکی از بهترین و خالصترین یاران خود سخن گفتهاند. چنانکه در صفحهی 324 جلد اول کتاب «جامعالرواة» آمده است: «زراره در دوستی امام چنان استوار بود که امام صادق(ع) ناگزیر شد برای حفظ جان او به عیبجویی و بدگویی او تظاهر کند و در پنهان بدو پیام داد اگر از تو بدگویی می کنم برای ایمن داشتن توست، زیرا دشمنان، ما را به هر کسی علاقمند ببینند به آزار او می کوشند». و بسیاری از علمای اهل تسنن، با استناد به همین بدگوییهای امام صادق علیهالسلام نسبت به زراره بن اعین، به او افتراها بستهاند.
برای من خیلی زیباست البته. که کسانی در یک رویداد خاص، همهی مستنداتشان برای تقویت یک نظریه، سخنان رهبر باشد، در حالی که هنر این را ندارند که تحلیلی منسجم از همهی رفتارها، سخنان و سکوتهای رهبری داشته باشند. تلختر و البته زیباتر آن وقتی است که همهی استناد برخی، تنها به جاهایی از سخنان و رفتارها و سکوتهای رهبر است که به کار تقویت نظریهی آنها میآید؛ و در غیر از آن، کاری به سخنان رهبر ندارند و گذارشان نمیافتد آن اطراف.
و البته زیباییهای زیباتری هم در این میان میتوان یافت. آدمها این روزها چه تماشاییاند. قید اضافی را باید حذف کنم. آدمها چه تماشاییاند.
- ۸۸/۰۵/۱۳
و البته میشود اینگونه اضافه کرد:
«شاید نه به اندازهی موارد قبل، اما زیباست وقتی میبینی آدمهایی برای فرار از پذیرش حقیقت حاکم بر انسجام یک انسان، به تحلیل (به معنای واقعی کلمه) آن میپردازند، به دنبال توجیه آن میروند و مصلحت پشت این حقیقت را آنگونه که به کام خودشان شیرین شود (یا دستکم دیگری خطری برای مواضعشان محسوب نشود) تفسیر و تاویل میکنند!»