از اختیار انسانی تا کشف ولی
شاید خواندن این نوشته، هیچ پیشنیازی نداشته باشد؛ اما انگیزهی اصلی پدید آمدن این چند سطر، نوشتهی «تاثیر سیاست بر عقیده» است. البته آنچه میخوانید، دربارهی بخشهای مهم و زیادی از آن نوشته ساکت است و تنها به بخش کوتاهی از آن میپردازد که مایهی اصلی مصادره به مطلوب نویسندهی آن نوشته شده است. همین جا لازم است بگویم تنها به کلماتی که خودم نوشتهام پایبند هستم و کاهی هم اگر بر این تپه افزوده شود، دیگر آنی نیست که من نوشته و تصور و تصدیق کردهام.
[caption id="attachment_212" align="alignleft" width="210" caption="تاثیر سیاست بر عقیده | گام نو"]
در سطور پایانی آن نوشته میخوانیم: «استناد نصب ولی فقیه به خدا و پس از آن استناد رئیس جمهور به خدا، که این روزها بارها و بارها از زبان برخی از عالمان سیاست پیشه به گوش می رسد، در حقیقت چشم پوشی از نقش اختیار انسان ها در انتخاب ولی فقیه و رئیس جمهور می باشد.» البته آنچه به کار این نوشته میآید، با حذف چند عبارت، میشود این: «استناد نصب ولی فقیه به خدا، در حقیقت چشم پوشی از نقش اختیار انسان ها در انتخاب ولی فقیه می باشد.»
این جمله، به وضوح دخالت انسان در یک متد -و شیوهی منصوص و متکی به امر مولا- را مساوی «نقش اختیار انسان» میداند؛ در حالی که اگر به متن توصیههای ائمهعلیهمالسلام برای مواجهه با شرایط خاص دوران غیبت مراجعه کنیم، میبینیم ایشان همواره دستوراتی دادهاند و نصایحی بیان کردهاند تا مؤمنین در این زمان بدانند باید چه کنند و سراغ چه کسی بروند. اگر بخواهیم دخالت انسان -مثلا دخالت اعضای مجلس خبرگان رهبری در «ولی فقیه» شدن شخص خاص- را مساوی با «نقش اختیار انسان» بدانیم، باید این قاعده را دربارهی ولایت و خلافت امیرالمؤمنین پس از رسول الله صلواتالله علیهم نیز بگوییم؛ چنانکه پیامبر خدا بارها امتاش را راهنمایی کرده بود و راه را بهشان نشان داده بود، اما پای تشخیص که رسید، آغاز اشتباه امت بود.
همیشه البته همین گونه بوده است. مؤمنان به تکلیفشان عمل میکنند، و آنچه از مولا رسیده را اجابت میکنند. و اگر تا جایی که در توانشان بوده، به تکلیفشان عمل کردهاند، میتوانستهاند ادعا کنند که تکلیف از عهدهشان برداشته شده. همین رفتار را میتوانیم در استنباط احکام فقهی از سوی فقیهان و مجتهدان هم ببینیم. مسایل و احکام فراوانی هست که دستکم در زمانهی غیبت امام معصوم و دسترسی نداشتن به بسیاری از روایات ائمهی هدی و پیامبر مکرم علیهمالسلام قابل کشف قطعی نیستند. اما چارهای نیست. وقتی نمیتوان در مسئلهای به یقین صد در صدی و کامل رسید، نمیتوان گفت تکلیفی نیست، بلکه عقل حکم میکند به مرتبهی پایینتری از یقین عمل کنیم. و همینطور پایینتر برویم. و در همهی مراتب هم میتوانیم عمل خودمان را منسوب به امر خدا کنیم، حتی اگر یقین کنیم نتوانستهایم کامل و بی عیب و نقص دستور خدا را انجام بدهیم.
[caption id="attachment_213" align="alignleft" width="300" caption="به صد اگر نمیرسیم، نود و نه!"]
فقیهان و مجتهدان، ابتدا باید بر اساس آنچه دارند، و آنچه از پیامبر و ائمه علیهمالسلام دریافت کردهاند، به یک متد و شیوهی قابل اطمینان برسند. و پس از آن به استنباط و کشف احکام بپردازند. این شیوهی قابل اطمینان، ممکن است در برخی از موضوعات به حکم کاملا یقینی برسد، و در موضوعاتی دیگر حکمی به غایت ظنی را نتیجه بدهد، اما همانگونه که گفتم، عقل حکم میکند تا جایی که میتوانیم، برای رسیدن به حکم خدا تلاش کنیم و به هر چه رسیدیم، به آن عمل کنیم. و یقینا عمل کردن به این ظن حتی با احتمال اینکه حکم واقعی چیز دیگری باشد، منافاتی ندارد.
حال مسئلهای که در آن نوشته گویی دیده نشده است، اینکه درست است یک انسان با همهی شاخصههای انسانیاش جامهی اجتهاد بر تن میکند و دست به کشف احکام الاهی -با استفاده از آیات و روایات و سنت و سیره و عقل و دیگر تکیهگاههای استنباطی- میزند اما این انسان خود را ملتزم به روش و شیوهای میداند که از قرآن کریم و معصومان برداشت کرده است. درست است که احتمال اشتباه و خطا در این انسان هست، اما او هیچگاه اختیار خود را دخالت نمیدهد. ممکن است بیاختیار، سلیقهی شخصیاش در استنباط یک حکم تزریق شود، اما جایی برای اعمال اختیار انسانی در آن میان نمیتوان دست و پا کرد.
دربارهی نصب و کشف ولی فقیه هم مسئله دقیقا همینطور است. ولی فقیه از سوی خدا نصب شده است، و ما باید او را پیدا کنیم؛ البته با ملاکهایی که از سوی خود او رسیده است. کسی نمیتواند احتمال اشتباه در کشف ولی فقیه را نفی کند؛ اما کسی هم نمیتواند ادعا کند دخالت انسان در کشف ولی فقیه -با استفاده از همان توصیهها و دستوراتی که از سوی شارع برای کشف ولی فقیه آمده- را «دخالت اختیار انسانی»، یا «نقش اختیار انسان» در کشف ولی فقیه بداند؛ مگر آنکه مثلا اعضای مجلس خبرگان، عمدا بخواهند به ملاکهای کشف ولی فقیه بیتوجهی کنند و آن را نادیده بگیرند و تنها بر اساس خواست خود ولی فقیه معرفی کنند؛ که در آن صورت، باید گفت آنان نصب کردهاند نه کشف.