خودخواه از خودگذشته
دو حالت دارد؛ یا گاهی مینشینی و غصه میخوری و با خودت میگویی قدر تو را نمیداند آن کسی که این همه در حقاش لطف کردهای و هر چه از دست و دل و زبانات برآمده دریغ نکردهای برایش. یا از همان ابتدا برای آنکه هیچگاه دچار حالت اول نشوی، کار خودت را کردهای و به دیگران توجهای نکردهای و برای خودت زندگی کردهای و خودخواهیهایت.
اعتراضی به این دو حالت نداری؟ اگر فکر میکنی درست تقسیم کردهام، یک بار دیگر بخوان. اگر باز نظرت همان است، این نوشته را فراموش کن؛ یا دستکم خواندناش را.
راحتترین راه همین است که یا از همه چیزت بگذری و خودت را فدای دیگران کنی و برایت مهم نباشد که کسی قدرت را بداند یا نه؛ یا ایثار و از خودگذشتگی و اینجور چیزها را کنار بگذاری و خیالات راحت باشد که نخواهی حرصِ دیده شدن بخوری و دنبال نگاهها و زبانهای قدردان و قدرشناس بگردی. راحتترین راه همین است، اما راه دیگری هم هست. با این کار، نه بیتوجه به دیگران میشوی و نه جوشِ دیده شدن و درک شدن میزنی.
من فکر میکنم این هم راحت است؛ اما شاید تو بگویی سخت است. من میگویم، خواستی استفاده کن. کپیرایت هم ندارد!
تو خودت نیاز نداری به توجه کردن به دیگران؟ نیاز نداری محبت کنی به دیگران؟ نیاز نداری از خودت و خودخواهی خودت بگذری به خاطر دلخوشی دیگران؟ اگر تنها و تنها برای نیاز درونی خودت، به کسی که نیاز به توجه تو دارد روی خوش نشان بدهی، اسم این کار تو ایثار میشود یا خودخواهی؟ امتحان نمیگیرم. جواب این است که از نگاه او ایثار است و از نگاه تو خودخواهی. البته این پاسخ من است، شاید تو قبول نداشته باشی.
راه حل من این است؛ از خودگذشتگیهایت هم باید برای خودت باشد، و برای نیاز درونی خودت؛ حتی اگر شده برای آنکه خودت بتوانی به خودت بگویی «آفرین. چه تو از خودگذشتهای پسر!» یا «دختر» البته. اصلا هیچ کسی بدون از خودگذشتگیهای من و تو بیچاره و بدبخت نشده. مطمئنام. تو هم مطمئن باش. پس اگر میخواهی ایثارگر هم باشی، برای خودت ایثار کن؛ برای رام کردن نیاز درونیات؛ برای پیروی هوس انسانی خودت؛ نه چیز دیگر.
درست اگر عمل کنی، هیچگاه سر کسی منت نمیگذاری که من فلان و من بهمان، و هیچگاه هم مجبور نمیشوی شبها که پتو را میکشی روی سرت، اشک بریزی و با خودت بگویی «اینه جواب خوبیهام؟»
- ۸۸/۰۷/۲۹