بازی وحدت
جمعه, ۱ آبان ۱۳۸۸، ۰۹:۱۷ ب.ظ
همیشه همین طور است؛ گروهی نان و آبشان را تنها در میانهی آتش اختلاف و دشمنی مییابند و گروهی، از آرام کردن فضا و «شتر دیدی ندیدی»، نکاشته برداشت میکنند.
پیشبینی نمیکنم؛ قدرتاش را هم ندارم البته. حرف از وحدت که میشود، همیشه دو شبهه پیش میآید. اول آنکه آیا وحدت مساوی است با همرای شدن و فراموش کردن دیدگاه و روش خود. و دوم آنکه آیا وحدت میتواند بهانهی فراموش شدن حدشکنیها و گردنکلفتیها باشد؟
این دو سوال، دربارهی هر آشتی و هر وحدتی جاری است؛ و باید پیش از پرداختن به مقدمات رسیدن به وحدت، به پاسخ این دو سوال رسید؛ از جمله دربارهی وحدت مذاهب اسلامی، وحدت گروههای سیاسی در برابر دشمن خارجی و غیره.
[caption id="attachment_348" align="alignleft" width="300" caption="این بازی برای چیست؟"]
[/caption]
رسیدن به پاسخ این دو سوال، البته حتی در یک رابطهی سادهی دوستانه هم لازم است؛ و دقت به این دو سوال میتواند تضمین کنندهی بقای دوستی باشد. در رخدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری خرداد 88، شخصیتها، گروهها و احزاب مختلف، به بهانهی مبارزهی انتخاباتی، بر هم تاختند و به علاوه، بر ساختارهای جمهوری اسلامی، و همچنین دستآوردها و موفقیتهای آن، آتش فتنه افروختند و التهاب آفریدند.
تلاشگران حقیقتا زحمتکش این بازی، که همهی هنرشان اثبات «من»شان و چنگ زدن و خونین کردن صورت خودشان و رقیبهایشان و چهرهی نظام بود، چنان کردند که -اگر مجامله را کنار بگذاریم،- میتوان گفت راست و چپ، برای تضعیف کلیت و اصل نظام یکدست شدند؛ راست و چپ و اصلاحطلب و اصولگرا و بقیهی عنوانهای انتزاعی و واقعی و تخیلی. البته واضح است که این گزاره، گرچی قطعی است، اما عام نیست، و استثناهایی هم داشت.
طرح مسئلهی وحدت، امر مثبتی است که باید دید چه انجامی خواهد یافت؛ اما هشدارهایی هست که بیتوجهی به آنها، وحدت را در اندازهی یک نمایش بیمصرف فرو میکاهد.
اول آنکه وحدت، مدار و ملاک میخواهد. و اگر ملاک و مداری در کار نباشد، تنها یک حرکت سخیف سیاسی است. اولین حرکت در ایجاد وحدت، پیدا کردن یک نقطهی مشترک میان جنگجویان پیشین است برای نشستن کنار هم.
دوم آنکه دو طرفی که قرار است ملتزم به وحدت بشوند، در صورتی که بر مداری مانند قانون اساسی توافق کرده باشند، نباید ابایی از اذعان به نادرستی رفتارهای پیشین خلاف قانونشان داشته باشند.
سوم آنکه اگر دو طرف ماجرا، بر یکدیگر و بر ساختار سیاسی و نظام اسلامی چنگ انداختهاند و اینک میخواهند کنار هم بنشینند، وحدتشان تنها مربوط به خودشان است، و نباید انتظار خاموشی قانون در برابر رفتارهای نادرست پیشینشان داشته باشند. و چه بسا بتوان اینچنین وحدتی که با انگیزهی خاموش کردن قانون و جلوگیری از روند اجرای آن به دست آمده باشد را دارای وصف خیانت دانست.
نومید گرچه نباید بود، اما بسیار بعید است جنگاوران دو سوی ماجرا، نقطهی مشترکی بیابند برای وحدت بر آن؛ چرا که هیچ اعتمادی در میان این دو باقی نمانده است و فرماندهان ابرو در هم کشیدهی هر دو سو، پی در پی فرمان حمله میدهند و بهانهی حمله هم همیشه آماده است.
البته دستگاه قضایی تا به اینجا ثابت کرده که در این موضوع استقلال ندارد و در نتیجه نمیتوان امیدی بست به رسیدگی قانونی به همهی تخلفات و بیقانونیهای حتی روشن و بیپروای همهی اضلاع ماجرا؛ اما این واقعیت تلخ معنایش این نیست که ما خواهان دقت و بیباکی قوهی قضاییه در رسیدگی به بیقانونیها نباشیم.
تلختر از این نمیشود اگر وحدت، تنها یک بازی سخیف سیاسی باشد؛ که یک سوی آن کسانی تنها و تنها به دنبال رادیکال کردن فضا و از میان بردن جناح چپ باشد و یک سوی دیگر، تنها و تنها رهیدن از چنگ قانون باشد و کم کردن روی جناح راست.
پیشبینی نمیکنم؛ قدرتاش را هم ندارم البته. حرف از وحدت که میشود، همیشه دو شبهه پیش میآید. اول آنکه آیا وحدت مساوی است با همرای شدن و فراموش کردن دیدگاه و روش خود. و دوم آنکه آیا وحدت میتواند بهانهی فراموش شدن حدشکنیها و گردنکلفتیها باشد؟
این دو سوال، دربارهی هر آشتی و هر وحدتی جاری است؛ و باید پیش از پرداختن به مقدمات رسیدن به وحدت، به پاسخ این دو سوال رسید؛ از جمله دربارهی وحدت مذاهب اسلامی، وحدت گروههای سیاسی در برابر دشمن خارجی و غیره.
[caption id="attachment_348" align="alignleft" width="300" caption="این بازی برای چیست؟"]

رسیدن به پاسخ این دو سوال، البته حتی در یک رابطهی سادهی دوستانه هم لازم است؛ و دقت به این دو سوال میتواند تضمین کنندهی بقای دوستی باشد. در رخدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری خرداد 88، شخصیتها، گروهها و احزاب مختلف، به بهانهی مبارزهی انتخاباتی، بر هم تاختند و به علاوه، بر ساختارهای جمهوری اسلامی، و همچنین دستآوردها و موفقیتهای آن، آتش فتنه افروختند و التهاب آفریدند.
تلاشگران حقیقتا زحمتکش این بازی، که همهی هنرشان اثبات «من»شان و چنگ زدن و خونین کردن صورت خودشان و رقیبهایشان و چهرهی نظام بود، چنان کردند که -اگر مجامله را کنار بگذاریم،- میتوان گفت راست و چپ، برای تضعیف کلیت و اصل نظام یکدست شدند؛ راست و چپ و اصلاحطلب و اصولگرا و بقیهی عنوانهای انتزاعی و واقعی و تخیلی. البته واضح است که این گزاره، گرچی قطعی است، اما عام نیست، و استثناهایی هم داشت.
طرح مسئلهی وحدت، امر مثبتی است که باید دید چه انجامی خواهد یافت؛ اما هشدارهایی هست که بیتوجهی به آنها، وحدت را در اندازهی یک نمایش بیمصرف فرو میکاهد.
اول آنکه وحدت، مدار و ملاک میخواهد. و اگر ملاک و مداری در کار نباشد، تنها یک حرکت سخیف سیاسی است. اولین حرکت در ایجاد وحدت، پیدا کردن یک نقطهی مشترک میان جنگجویان پیشین است برای نشستن کنار هم.
دوم آنکه دو طرفی که قرار است ملتزم به وحدت بشوند، در صورتی که بر مداری مانند قانون اساسی توافق کرده باشند، نباید ابایی از اذعان به نادرستی رفتارهای پیشین خلاف قانونشان داشته باشند.
سوم آنکه اگر دو طرف ماجرا، بر یکدیگر و بر ساختار سیاسی و نظام اسلامی چنگ انداختهاند و اینک میخواهند کنار هم بنشینند، وحدتشان تنها مربوط به خودشان است، و نباید انتظار خاموشی قانون در برابر رفتارهای نادرست پیشینشان داشته باشند. و چه بسا بتوان اینچنین وحدتی که با انگیزهی خاموش کردن قانون و جلوگیری از روند اجرای آن به دست آمده باشد را دارای وصف خیانت دانست.
نومید گرچه نباید بود، اما بسیار بعید است جنگاوران دو سوی ماجرا، نقطهی مشترکی بیابند برای وحدت بر آن؛ چرا که هیچ اعتمادی در میان این دو باقی نمانده است و فرماندهان ابرو در هم کشیدهی هر دو سو، پی در پی فرمان حمله میدهند و بهانهی حمله هم همیشه آماده است.
البته دستگاه قضایی تا به اینجا ثابت کرده که در این موضوع استقلال ندارد و در نتیجه نمیتوان امیدی بست به رسیدگی قانونی به همهی تخلفات و بیقانونیهای حتی روشن و بیپروای همهی اضلاع ماجرا؛ اما این واقعیت تلخ معنایش این نیست که ما خواهان دقت و بیباکی قوهی قضاییه در رسیدگی به بیقانونیها نباشیم.
تلختر از این نمیشود اگر وحدت، تنها یک بازی سخیف سیاسی باشد؛ که یک سوی آن کسانی تنها و تنها به دنبال رادیکال کردن فضا و از میان بردن جناح چپ باشد و یک سوی دیگر، تنها و تنها رهیدن از چنگ قانون باشد و کم کردن روی جناح راست.
برخورد هر گروه با دیگری نفی هویت دیگری است. هر دو سو دیگری را به خروج از انقلاب متهم می کند و انحراف انقلاب را هدف دیگری می شمرد. اگرچه در بسیاری اوقات این اتهام مرض های سیاسی و شخصی است.ولی نقش جهالت و کج فهمی مانند زغال خوب است.
احزاب بما هواحزاب صرفا حق نقد دیگری را دارند نه برخورد فیزیکی و شبه فیزیکی.
این وحدت نشدنی است. تا مشکل فهم است.