دربارهی «اقدام سریع و عاجل» میرحسین موسوی
پس از انتشار بیانیه هفدهم میرحسین موسوی، شاهد انتشار نوشتههای فراوانی در تفسیر، تقدیس و سیاهنمایی آن بودیم؛ و هستیم البته. گرچه پایهی اصلی این نوشته بر یکی از جملات این نوشتهی میرحسین موسوی است، اما به دنبال سوءاستفاده از تکنیک تقطیع متن نیست و تنها در پی نقدی است که حاصل کنار هم نهادن چند حرکت مستمر، و نوشتهی راهبردی اوست.
توصیه میکنم کسانی که میرحسین موسوی را اسطوره میدانند و نیز آنان که او را منافق، کافر یا حتی برانداز یا به دنبال براندازی میدانند، این نوشته را نخوانند. برای قلبشان ممکن است خوب نباشد.
[caption id="attachment_414" align="alignleft" width="215" caption="این را همین روزها گفتهاید آقای موسوی"]
بخشهایی از مناظرهی میرحسین موسوی و محمود احمدینژاد را همین اواخر دیدم. میرحسین موسوی در آن مناظره جملهای دارد که تنها یک جمله نیست و خود جمله و حتی شیوهی بیان او، نشان از راهبردی بودن آن دارد. میگوید: «آدمی که خودمحور نباشه، از قانون فرار نمیکنه، از قانون استقبال میکنه. دوست هم نداره قانون رو، میذاره از راه قانونی اون رو حلش میکنه».
اما رفتارهای میرحسین موسوی پس از برگزاری انتخابات قانونی، و به ویژه پس از تایید انتخابات از سوی شورای نگهبان قانون اساسی که مرجع تایید قانونی روند و نتیجهی انتخابات است، نشان داد میرحسین موسوی هم دستکم به دلیل به رسمیت نشناختن دولت قانونی -لابد- از کسانی است که به لوازم نظریهی «شرایط حساس» پایبند است و پایش اگر برسد، ابایی از کنار گذاشتن قانون، برای رسیدن به «حقاش» ندارد.
و اما دربارهی این بیانیه. فرض این است که این بیانیه، تنها یک خطابهی سیاسی نیست و -دستکم- آنچه در این متن آمده، دقیق و روشن است. میرحسین موسوی دو بند پیش از آنکه پیشنهادهایش را بیان کند، نوشته است: «اما من برآنم که راه حل مشکلات پیش آمده و بحران موجود چنین است؛ وضعیت کشور امروز چون رودخانه خروشان و عظیمی است که سیلابهای تند و حوادث گوناگون باعث طغیان و گل آلود شدن آن شده است. راه آرام کردن این رودخانه بزرگ و روشن ساختن و زلال کردن آب آن در یک اقدام سریع و عاجل امکانپذیر نیست.»
این یک گزارهی راهبردی است. اما بدون نیاز به هیچ تفسیر و تاویلی شاهدیم او به این راهبرد مورد ادعای خود پایبند نیست. حرف از مقایسهی امروز با بیست سال پیش نیست؛ سخن از مقایسه امروز با امروز است. همانگونه که عدم پایبندی میرحسین به آن جملهی راهبردیاش در جریان انتخابات ریاست جمهوری نیز مقایسه امروز با امروز بود. و روشن است که یکی از شروط تناقض، وحدت زمانی است.
میرحسین موسوی همانگاه که سخن از امکانپذیر نبودن و در نتیجه ناکارآمد بودن رفتارهای سریع و عاجل میزند، میتوان رفتارهای عجولانهاش را برای حل کردن یک «بحران» دیگر دید. او سخن از لزوم اصلاح قانون انتخابات میگوید و میخواهد این مشکل بزرگ و ریشهدار را با این نوع اعتراض عجولانه رفع کند؛ رفتاری که هم برای اصلاحطلبان جز هزینه چیز دیگری نداشت و ندارد، و هم برای نظام جمهوری اسلامی هزینهزا و امنیتزداست.
و امروز میبینیم که رفتارهای غیرقانونی و اعتراضهای پس از انتخابات، در ازای اینکه دهان برخی را به هزاران اتهام غیرقابل اثبات باز کرده، و تعدادی را به سوی مرگ برده و شمار فراوانی از اصلاحطلبان را به کام زندان و اعتراف و «من اصلاح شدهام» گویی و پسروی اصلاحطلبان کشانده، تنها نقاط مثبت بسیار کوچکی داشته است که هیچ نفع دندانگیری به هیچ سوی این بازی نرسانده است. معلوم نیست این اعتراضها حتی توانسته باشد چیزی بر جبههی طرفداران و هواداران میرحسین موسوی و جبههی اصلاحطلبی افزوده باشد؛ اگر البته از آن نکاسته باشد.
البته میرحسین موسوی پدیدهی عجیبی نیست. به سیاستمدارانی که سخنی میگویند و خودشان پیشرو در نابود کردن سخن خویشاند خو گرفتهایم در این سالها. همه در عمل نشان دادهاند که «قانون خوب است، به شرطی که مرا به حقام برساند.»