سلام

آخرین مطالب

پایان داستان

سه شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۸۹، ۰۱:۱۵ ق.ظ

دوره‌ی شیرینی بود. سه سال شد احتمالا. بی‌شک یکی از خاطرات شیرین و فراموش‌نشدنی‌ام خواهد بود این دغدغه‌ی چند ساله که با نوشتن این چند سطر پایان می‌گیرد.

خواندن جدی داستان و رمان را از نزدیک 6 سال پیش آغاز کردم و هر چه می‌خواندم مشتاق‌تر می‌شدم به خواندن بیشتر. خواندن داستان‌ها و رمان‌های مختلف کمک می‌کرد از آدم‌ها و اتفاق‌های نزدیک‌ام به راحتی سوژه‌های داستانی متولد بشود. آنقدر این سوژه‌سازی‌های پراکنده تکرار شد تا باور کردم می‌توانم داستان بنویسم.

تابستان سه سال پیش بود و کار خاصی نداشتم. برای همین یک دوره‌ی کوتاه تابستانه‌ی داستان‌نویسی رفتم و مشتاق‌تر از گذشته شدم. پس از آن در دوره‌ی داستان مدرسه‌ی اسلامی هنر شرکت کردم. داستان و داستان‌نویسی برایم ارزش‌مند شده بود. هم فراز و فرودها و دوره‌های تاریخی‌اش، هم تئوری‌ها و نظریات گوناگون‌اش، و هم خود نوشتن داستان و تن دادن به تمرین‌های کارگاهی.

امروز بسیار چیزها دارم که اگر این دوره‌ی نزدیک به سه ساله را درک نکرده بودم، نداشتم‌شان. کلاس‌های سیدمحمد حسینی چیزی نیست که بشود هیچ‌گاه از یاد برد؛ حتی اگر از یاد برود، تاثیر حضور در آن کلاس‌ها هیچ‌گاه از نوشته‌هایم نمی‌رود. یا حتی کلاس‌های پر سر و صدای علیرضا محمودی ایرانمهر که هم معلم بود و هم می‌شنید و هم آرام بود و هم دانا. و چه تفاوت روشن‌ای است میان نوشته‌های منِ پیش از دوره‌ی داستان و منِ پس از آن؛ گرچه هنوز خبری هم نیست!

به هر حال این دوره با تمام لذت‌ها و فایده‌ها و خاطرات‌اش تمام شد. تنها و تنها به این دلیل که به این نتیجه رسیدم نمی‌توانم داستان‌نویس حرفه‌ای باشم. نمی‌توانم یعنی اینکه قدرت‌اش را ندارم. شاید هم انگیزه‌ی کافی برای داستان نوشتن ندارم. شاید هم اصلا فقط به این دلیل که نگاه‌ام به سوژه‌های داستانی آنچنان ماجرایی و قصه‌پردازانه نیست که بتوانم داستان خواندنی‌ای بنویسم.

گمان می‌کنم خلق یک داستان، هر قدر هم بخواهد مدرن باشد، نیازمند وجود خوی قصه‌گویی در نویسنده است؛ و این همان چیزی است که بعد از چند سال فهمیده‌ام احتمالا من ندارم. و گویی گمان کرده بودم هر کس از داستان خواندن لذت ببرد، داستان‌نویس خوبی هم خواهد شد. بنابراین همین جا ختم تلاش‌ام برای داستان‌نویسی حرفه‌ای‌ را اعلام می‌کنم. کسی البته نمی‌تواند جلو یک آماتور را بگیرد و بگوید چرا داستان می‌نویسی یا داستان می‌خوانی!

نظرات (۱)

به پایان آمد این دفتر اما حکایت همچنان باقی ست ;)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی