من تعهد دارم
البته همهٔ استادها -تا جایی که یادم مانده- شیوهشان همین بود همیشه؛ اما بیشتر استادهای باتجربه و پرسابقه چنان بودند که فراوان پیش میآمد در یک ساعت، سه بار با خودمان بگوییم «آره! نظریهٔ اینا درستتره».
استاد در یک موضوع خاص شروع میکرد به تقریر و توضیح و بیان دلایل نظریهٔ یک گروه یا یک شخص. بعد از چند جمله، همه سر میتکاندند و با حرکات چهره و چشم و غیره تایید میکردند که «اصلا درستترین نظریه همینه» و بقیه سرشان نمیشده که مخالفت کردهاند. تقریر نظریه تمام میشد و استاد وارد نقد آن میشد. پس از چند جمله، همه متوجه اشتباه فاحش خودشان میشدند و به این نتیجه میرسیدند که «آخه اینم شد حرف!؟».
استادی هم داشتیم که همین الان یادم آمد. «شیعه در اسلام» مرحوم علامه طباطبایی را تدریس میکرد. جوانی تازهکار بود. از آنها که از همین درسهای -به قول ما- جنبی شروع میکنند برای کسب تجربهٔ تدریس. سر کلاس، فراوان پیش میآمد که کسی چیزی بپرسد و اشکالی به آنچه در کتاب آمده بکند و استاد محترم تمام تلاش خودش را بکند تا هر جور شده دفاع کند از آنچه در کتاب آمده. حتی چند بار که در تنگنا گرفتار آمد، تصریح کرد که من تعهد دارم به تدریس این کتاب، و دفاع از نظریات علامه در این کتاب.
- ۸۹/۰۳/۲۳