حرام است
ابایی ندارم از این که بخواهم در زمین تو بازی کنم. هیچ ابایی ندارم. اما من حتی در زمین بازی تو، منام؛ قواعد خودم را دارم؛ و حتی اگر به تو و بازیات احترام بگذارم، از خودم و قواعدم نمیگذرم؛ هر قدر هم مقدس باشی و احترامات واجب باشد.
وقتی تحمل نداری خلاف میلات چیزی بشنوی، و حتی نمیخواهی وانمود کنی که حوصلهٔ شنیدن داری، انتظار ادامهٔ بازی نداشته باش. تا وقتی فقط مدح و ثنا شنیدن شادت میکند، و راضیات میکند، و خنده بر لبانات مینشاند، انتظار نداشته باش کلمهای از من بشنوی.
تعارف که نداریم. این حق را بهت میدهم که -اگر فکر میکنی- اشتباه میکنم، بیایی و حرفهایت را بزنی و اگر توانستی، راضیام کنی به هر چه -خودت فکر میکنی- درست است. گرچه معلوم نیست قرار باشد روزی رویارو شویم، چنانکه تا امروز هم رویارو نشدهایم.بله. تو خوبیها و حُسنهای فراوانی داری که شاید حتی کممانند باشی، اما تا وقتی فقط میخواهی «خوش» بشنوی و «ثنا» بشوی، من نمیتوانم سخنی بگویم و حتی زبان به گفتن خوبیهایت باز کنم. نه که فقط نتوانم، یا نخواهم، مشکل اینجاست که نارواست مدح تو، و حتی یاد کردن نیکیها و کردههای نیکات.
- ۸۹/۰۶/۱۱
حالا یکی در این کشور پیدا شده که عالمانه عمل می کند و "خلاف میل" می شنود و با لبخند هم جواب می دهد؛ تو ناراحتی؟!
تعجب می کنم که این نقد شنوی را تکذیب هم می کنی!