سلام

آخرین مطالب

دربارهٔ کاهو چه می‌دانید؟

شنبه, ۱ آبان ۱۳۸۹، ۰۸:۴۵ ب.ظ
کاهو گرفته بودم. باید خردش می‌کردم. چند برگ از روی کاهو کندم و دست راستم را گذاشتم ته برگ‌های روی هم افتاده. چاقو را گذاشتم سر کاهوها و فشار دادم.
هیچ چیزی اگر نباشد که مرا یاد زینب بیندازد، یکی دو دقیقه دیدن کاهو کافی است برای یادآوری خاطرات کودکی.
چاقو را فشار می‌دادم روی کاهوها و ذهنم پر شده بود از زینب. زینب کاهو را بیشتر از همهٔ میوه‌ها دوست داشت. به راحتی یک کاهوی کامل را می‌خورد. البته کیست که بتواند باور کند زینب میوه، غذا، یا حتی یک تکه نان خورده باشد و با کسی شریک نشده باشد.
همان لحظه‌ها، یاد روز زن افتادم. و یاد آن شبی که حتی نمی‌توانستم برای یک تبریک ساده، یک دقیقه هم شده با خواهرم حرف بزنم. در دنیای ارتباطات و این حرف‌ها!
شنبه اول آبان 89
  • حسن اجرایی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی