سلام

آخرین مطالب

داغدارم

پنجشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۸۹، ۱۲:۲۰ ب.ظ

آنها هم حق داشتند. وقتی گفت مدرسه در قبال وسایل وظیفه‌ای ندارد هم بهش گفتم، اما من باید یک بار هم که شده پیگیری می‌کردم و تا آخرش می‌رفتم. من داغدارم. خیلی هم داغدارم. کلی به خودم امیدواری دادم و دل آدم‌کوچولوی درونم را خوش کردم که اگه بری و بتونی همهٔ وسایل و کتابا و دفتراتُ یه جا ببینی، کلی شاد می‌شی و بعدشم می‌آی توی وبلاگت هم می‌نویسی و غیره. اما نبود. نبود و من برای همیشه داغدار -دست‌کم- آن دفتر آبی‌ام؛ و داغدار هر کلمه‌ای که لای آن کتاب‌ها و کاغذها نوشته بودم؛ و حتی داغدار خط‌های بی‌معنی و زشتی که در حاشیهٔ کتاب‌ها کشیده بودم. حالا نیا بگو تا حالا کدوم گوری بودی که نرفتی. نگو اگه به جونت بسته بودن چرا باید تا امروز نرفته باشی.

همیشه به خودم می‌بالیدم از اینکه اگر بخواهم اسباب‌کشی کنم، چیزی جز دو سه دست لباس و چند کتاب ندارم. اما نمی‌دانستم از دست دادن همان چند کتاب و چند دفتر و چند کاغذ بی‌سروته تا این اندازه دردناک و کشنده است.

پنج‌شنبه 11 آذر 89

 

  • حسن اجرایی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی