بیمزه
نور دارد، اما خبری توش نیست. صفحه نمایش گوشیم چند روزی است که کاری ازش برنمیآید. دو سه روز پیش، قبل از ظهر بردم تعمیرگاه و آقای تعمیرکار گفت فردا بیا ببر. گفتم نمیشود زودتر آماده بشود؟ گفت نه. بعد گفت حالا تو شب ساعت نه و نیم، ده زنگ بزن شاید آماده شده بود. جوری حرف میزد انگار همهٔ این زمان صرف درست کردنش میشود. ساعت هفت شب رفتم سراغش. گوشی را باز کرده بود. گفت مشکل از «فلت»شه. و ادامه داد نتونستم پیدا کنم قطعه رو. تازه فهمیدم مشکل طول کشیدن چه بود. گفتم تا کی آماده میشود. گفت معلوم نیست. شاید فردا، شاید هم پس فردا. گفتم میشه گوشی رو ببندی بهم بدی بعد که قطعه رو پیدا کردی خبرم کنی؟ گفت بله و گوشی را داد بهم. گفتم حالا فکر میکنی تا کی قطعه رو بتونی گیر بیاری. گفت پس فردا یه زنگ بزن ببینم چی میشه.
امروز با یک جای دیگر تماس گرفتم و گفتند قطعه را داریم و حداکثر 40 دقیقه طول میکشد تعمیر کردنش. دارم میروم آنجا.
برای نوشتن این چند سطر بیمزه، آقای وردپرس سه بار قفل کرد و اجازه ادامهٔ نوشتن نداد. انگار این هم اصرار دارد از خودش دلزدهام کند.
سهشنبه 30 آذر 89
- ۸۹/۰۹/۳۰