سلام

آخرین مطالب

بی‌همسایه‌ها

دوشنبه, ۱۳ دی ۱۳۸۹، ۰۱:۳۷ ب.ظ

خیلی تحملش کردم. خودش و نویسنده‌اش خیلی برایم محترم بود که توانستم تا صفحهٔ 120 بخوانمش. همسایه‌ها را دیشب کنار گذاشتم. نه که داستان بدی باشد یا خواندنش سخت باشد یا همچه دلیل‌هایی؛ نه. مشکل جای دیگری بود و هست. برای همچو منی که هنر داستان‌نویسی و قصه‌گویی «احمد محمود» را در «مدار صفر درجه» و «درخت انجیر معابد» دیده است و ماه‌ها باهاشان زندگی کرده است، سخت است کنار آمدن با «همسایه‌ها»یی که تقریبا متعلق به ذهن و قلم بیست سال پیش‌تر احمد محمود است-البته به نسبت دو رمان دیگر-.

از این گذشته، خیلی وقت است حوصلهٔ رمان و داستان را هم ندارم. دو هفته پیش به سختی توانستم تصمیم بگیرم یک بار دیگر رمان دست بگیرم و بخوانم؛ و دیشب هم به سختی تصمیم گرفتم بگذارمش کنار. فرصت را غنیمت می‌شمارم و از همین تریبون استفاده می‌کنم که بگویم اگر حوصلهٔ خواندن رمان دارید، و اگر به اندازهٔ تنها یک رمان‌خواندن به پایان زندگی‌تان مانده، «درخت انجیر معابد» احمد محمود را از دست ندهید. جان من.

این نوشته به شدت با رمان‌خوان همبسته است.

دوشنبه 13 دی 89

  • حسن اجرایی

نظرات (۲)

سلام
اتفاقاً از دیشب یهو دلم رمان خواست
مرسی برای این پیشنهاد
اما اگه بد بود چی؟:دی
تضمین می‌کنم. اگه بد بود هر چی شما گفتید. گردن بزنید اصلا!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی