سلام

آخرین مطالب

اداره کل نظارت و ارزیابی

دوشنبه, ۲۷ دی ۱۳۸۹، ۱۰:۰۲ ب.ظ

خودش می‌آد. خودش ساخته می‌شه. خودش شکل می‌گیره. کلمه به کلمه‌ش و جمله به جمله‌ش هی می‌آد و هی انتخاب می‌شه. یکی اونجاست که هی می‌گه بذار سوژه‌شُ بازسازی کنیم. یکی دیگه می‌گه بذار از نو بنویسیم اصلا. منم دارم کارامُ می‌کنم. آماده می‌شه توی ذهنم. بعد می‌آد می‌گه منُ بنویس. می‌گه بهانه نیار. می‌گه صد کلمه خالص آماده کردم که هیچ بهانه‌ای هم نتونی بیاری. می‌گم بده ببینم اصلا به درد من می‌خوره یا نه. نگاش می‌کنم. خوشم می‌آد ازش.

نگاش می‌کنم. چقدر دلم می‌خواست بهش بگم چیز خوبی نوشتی ولی چاره‌ای نیست جز اینکه بگم من نمی‌تونم اینُ بذارم توی وبلاگم. بهش می‌گم سعی کن دربارهٔ یه چیزای دیگه فکر کنی. این همه سوژه و موضوع هست.

دوشنبه 27 دی 89

  • حسن اجرایی

نظرات (۵)

یه دیالوگ دو سویه
که انگار یکی عقل ه یکی قلب
البته اولش بگم
احساسم اینو میگه
شاید اینقدر واضح نشه گفت یکی‌شون عقل بود و یکی‌شون احساس. موضوع اصلی موندن سر عهد اولیه دربارهٔ نوشته‌های وبلاگه.
که قرار بود سیاسی نوشته نشه،درسته؟
حالا هر چی من نمی‌خوام فاش‌گویی کنم شما اسرار ما رو به باد بدید. :)
زیاد هم فاش گویی نبود
تابلوئه دیگه
اما از همین تریبون شرمنده:دی
خواهشاً سیاسی ننویسید
خواهشاً!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی