اداره کل نظارت و ارزیابی
دوشنبه, ۲۷ دی ۱۳۸۹، ۱۰:۰۲ ب.ظ
خودش میآد. خودش ساخته میشه. خودش شکل میگیره. کلمه به کلمهش و جمله به جملهش هی میآد و هی انتخاب میشه. یکی اونجاست که هی میگه بذار سوژهشُ بازسازی کنیم. یکی دیگه میگه بذار از نو بنویسیم اصلا. منم دارم کارامُ میکنم. آماده میشه توی ذهنم. بعد میآد میگه منُ بنویس. میگه بهانه نیار. میگه صد کلمه خالص آماده کردم که هیچ بهانهای هم نتونی بیاری. میگم بده ببینم اصلا به درد من میخوره یا نه. نگاش میکنم. خوشم میآد ازش.
نگاش میکنم. چقدر دلم میخواست بهش بگم چیز خوبی نوشتی ولی چارهای نیست جز اینکه بگم من نمیتونم اینُ بذارم توی وبلاگم. بهش میگم سعی کن دربارهٔ یه چیزای دیگه فکر کنی. این همه سوژه و موضوع هست.
دوشنبه 27 دی 89
- ۸۹/۱۰/۲۷
که انگار یکی عقل ه یکی قلب
البته اولش بگم
احساسم اینو میگه