سلام

آخرین مطالب

قوانین طبیعت

چهارشنبه, ۲۹ دی ۱۳۸۹، ۱۰:۳۳ ب.ظ

می‌فهمیدم قهر یعنی چه، اما تا آن روز درون یک رابطهٔ دچار قهر شده قرار نگرفته بودم. من و ذبیح دوست بودیم. دبستانی بودیم. من و ذبیح هیچ‌وقت همکلاسی نبودیم تا جایی که یادم می‌آید. تنها جایی که همدیگر را می‌دیدیم، توی حیاط مدرسه بود. چه کلمهٔ زمختی است طبعا. تنها جایی که همدیگر را می‌دیدیم، حیاط مدرسه بود؛ طبعا زنگ تفریح.

ذبیح با من قهر کرد. شرایطی پیش نیامد که آشتی کنیم. بعدها که بزرگتر شدیم، دیگر قهر نبودیم بی آنکه آشتی کنیم. چرا من نمی‌تونم بگم «بی که آشتی کنیم»؟ اصلا درسته «بی که»؟ بزرگ که شدیم قهر نبودیم، اما هیچ‌وقت رابطهٔ ما آنی نشد که با دیگران داشتیم. هیچ‌وقت. اصلا یادم نمی‌آد چرا قهر کردیم حتی.

چهارشنبه 29 دی 89

 

  • حسن اجرایی

نظرات (۴)

سلام
زیاد موافق اسم پست نیستم؟
چرا قانون طبیعت؟
اگه قانون طبیعت نیست پس چیه؟ من که حتی نمی‌دونم چرا باهام قهر کرد، و هیچ دلیلی هم نمی‌بینم و نمی‌دیدم برای قهر کردن اون با من، چرا احساسم دیگه نمی‌تونه برگرده به دوستی خالص و بی‌مشکل قبلی؟ جوابی برای این دارید؟ اگه جوابی نداشته باشید، تنها چیزی که می‌تونم بگم اینه که جبر دنیا همینه. البته به جای قوانین طبیعت می شد بنویسم اثر وضعی.
به نظرم اسمش هست سوء تفاهم
که 2 حالت داره
یاباید خودت بری جلو-حتی اگه فکر میکنی تو گناهکار نیستی- و مساله رو بیان کنی و ...
یا فکر کنی این جبر روزگار ه
نه خب. مسئله اصلا عذرخواهی و اینا نیست. هم من و هم اون می‌دونیم که قضیه هر چی بوده تموم شده و مربوط به همون وقت بوده. مشکل اینه که اون اتفاق، تاثیر خودشُ گذاشته. همون اثر وضعی که گفتم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی