قوانین طبیعت
چهارشنبه, ۲۹ دی ۱۳۸۹، ۱۰:۳۳ ب.ظ
میفهمیدم قهر یعنی چه، اما تا آن روز درون یک رابطهٔ دچار قهر شده قرار نگرفته بودم. من و ذبیح دوست بودیم. دبستانی بودیم. من و ذبیح هیچوقت همکلاسی نبودیم تا جایی که یادم میآید. تنها جایی که همدیگر را میدیدیم، توی حیاط مدرسه بود. چه کلمهٔ زمختی است طبعا. تنها جایی که همدیگر را میدیدیم، حیاط مدرسه بود؛ طبعا زنگ تفریح.
ذبیح با من قهر کرد. شرایطی پیش نیامد که آشتی کنیم. بعدها که بزرگتر شدیم، دیگر قهر نبودیم بی آنکه آشتی کنیم. چرا من نمیتونم بگم «بی که آشتی کنیم»؟ اصلا درسته «بی که»؟ بزرگ که شدیم قهر نبودیم، اما هیچوقت رابطهٔ ما آنی نشد که با دیگران داشتیم. هیچوقت. اصلا یادم نمیآد چرا قهر کردیم حتی.
چهارشنبه 29 دی 89
- ۸۹/۱۰/۲۹
زیاد موافق اسم پست نیستم؟
چرا قانون طبیعت؟