سلام

آخرین مطالب

بالاخره نوشتم

يكشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۸۹، ۱۱:۱۴ ب.ظ
بعضی نوشته‌ها را نمی‌شود اسکرول کرد و زود خواند و next زد و رفت. گودرخوانی یعنی زود بخوان و زود اسکرول کن و زود next بزن. اصلا برای همین است که می‌شود با خستگی و بی‌حالی و حتی خواب‌آلودگی گودر خواند و حتی share کرد و زندگی کرد باهاش. گودر برای من، سال‌هاست حکم گشتن میان کتابخانه‌ای را پیدا کرده که می‌توانی ساعت‌ها تودرتوی راهروهایش را بگردی و سر حال بیایی و هی کتاب برداری و ورق بزنی.
بعضی کتاب‌ها را نمی‌شود ایستاده خواند؛ نمی‌شود بین کتاب‌های دیگر ایستاد و همین‌طور که آدم‌ها از کنار هم می‌لولند، بیفتی دنبال کلمه‌ها و مست‌شان بشوی. بعضی کتاب‌ها را باید برد خانه. باید از کتابخانه رفت بیرون. باید حتی رفت توی باغ، توی پارک، چه می‌دانم؛ هر جا که لازم باشد. کتابخانه البته عزیز و خواستنی است؛ اما تنها برای انتخاب کردن و ورق زدن و پیدا کردن.
خواندن بعضی نوشته‌ها حوصله می‌خواهد. خواندن بعضی دیگر نیاز به آرامش دارد. بعضی دیگر را باید تنها در سکوت خواند. بعضی از نوشته‌ها را باید ستاره‌دار کرد. برای جمعه. برای بعد از امتحان‌ها. نوشته‌هایی که حالا امروز هم نخواندی خیالی نیست. اما بعضی‌ها را باید زود خواند. بی‌آنکه از تر و تازگی بیفتد. با دقت هم باید خواند. با آرامش. با حال خوش. با لذت. هیچ چاره‌ای نمی‌ماند جز آنکه keep unread بزنی. که چند ساعت بعد وقتی دوباره گودرت را باز کردی، اولین نوشته‌ای که بهت بدهد همین باشد. همین که چند سطر از اولش را خوانده‌ای و می‌دانی آن‌قدر خواستنی و خواندنی است که باید بگذاری برای یک وقت دیگر. برای وقتی که قدر خواندنش را بدانی و کلمه کلمه و حرف به حرفش را بتوانی بخوری.
حالا فکر کن روزی را که مجبور بشوی چند نوشته را keep unread کنی.
برای نوشتن این چند سطر خیلی نوشتم و پاک کردم و پشیمان شدم و به خودم گفتم ای بی‌عرضه و باز شروع کردم و غیره. حالا هم به خودم می‌گویم راحت شدی حالا؟ خودت فهمیدی چی گفتی اصلا؟
یک‌شنبه 10 بهمن 89
  • حسن اجرایی

نظرات (۴)

ولی به نظر من اصلا ًگودر نوردی(!) مثل خوندن کتاب نیست
اصلاًقابل مقایسه نیست
و باز به نظرم
وقت ادم توی گودر نوردی بیشتر تلف میشه تا کتاب خوندن!
من کی، و کجا گفتم گودرگردی مثل کتاب خوندنه؟ با همچه برداشت‌هایی آدم وبلاگ ننویسه سنگین‌تره اصولا. حداکثر تشبیهی که من اینجا کردم، این بود که گفتم گودرگردی مثل کتابخونه‌گردی‌ه. که فقط می‌گردی و کتاب پیدا می‌کنی.
اسمایلی یه آدم خجسته:دی
قرار شد ننویسید وقتی اینطوری برداشت میکنن مردم؟:دی
اگه به خاطر همین برداشت‌های «اینطوری بعضیا» ترجیح داده بودید یا چاره‌ای نداشتید جز اینکه وبلاگ‌تون رو که براش از جونتون مایه گذاشته بودید و مثل بچه‌تون دوست‌ش داشتید رو بذارید سر راه و بگید گور پدرش، اون‌وقت این کامنت رو نمی‌نوشتید.
البته اعتراضی ندارم.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی