شبها
سه شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۸۹، ۱۱:۵۶ ب.ظ
همین روزهای نکبت و گند هم روزی تمام میشود. همین روزهایی که سیاهی و سیاهی و سیاهی از سر و رویش میبارد. همین روزهایی که بوی گند و چندش یک ساعتشان برای کسالت و بیرمقی هزار سال زندگی آدم کافی است. همین روزهایی که حاضرم روزی هزار بار؛ نه! همین روزهایی که حاضرم بیست و چهار ساعت شبانهروز دستهایم را بی هیچ پوشش اضافهای ببرم توی مخلفات موجود در دستشویی اما این روزها را نبینم. نبینم.
بله. اشتباه میکنم. روزی نیست. روز نیست. شب است. شب و روز شب است. صبح تا شب شب است. لعنت به این روزهای هزار بار کثیفتر از شب. لعنت به این شبها. همین شبهای لعنتی و کدر و گندیده هم روزی نابود میشوند. نابود میشوند؟ نه. تا امروز که نابود نشدهاند. از کجا معلوم؟ لابد آنها که گفتهاند یادم نمیآید. ضربالمثلی بود که میگفت آها؛ پایان شب سیه سفید است. بله. داشتم میگفتم. آنها که گفتهاند پایان شب سیه سپید است، یا شب ندیده بودند، یا روز.
سهشنبه 10 اسفند 89
بله. اشتباه میکنم. روزی نیست. روز نیست. شب است. شب و روز شب است. صبح تا شب شب است. لعنت به این روزهای هزار بار کثیفتر از شب. لعنت به این شبها. همین شبهای لعنتی و کدر و گندیده هم روزی نابود میشوند. نابود میشوند؟ نه. تا امروز که نابود نشدهاند. از کجا معلوم؟ لابد آنها که گفتهاند یادم نمیآید. ضربالمثلی بود که میگفت آها؛ پایان شب سیه سفید است. بله. داشتم میگفتم. آنها که گفتهاند پایان شب سیه سپید است، یا شب ندیده بودند، یا روز.
سهشنبه 10 اسفند 89
- ۸۹/۱۲/۱۰