این که چیزی نیست
جمعه, ۲۰ اسفند ۱۳۸۹، ۱۱:۴۶ ب.ظ
شرط گذاشتن برای خواننده خوب نیست. پس میگویم اگر اینجا را اول بخوانید، بهتر است. دعوت شدهام به یک بازی. باید از کسانی بخواهم در وبلاگم بنویسند. یعنی به کسی یا به کسانی اعتماد کنم تا بتوانند هر چه خواستند در وبلاگ من -همین که برای من چونان پارهٔ تنم است- بنویسند.
اینکه چیزی نیست. چه قابلی دارد این صفحهٔ بیرمق فیلتر شده که معلوم نیست ده خواننده هم داشته باشد. هر کسی بخواهد، بیاستثنا میتواند همین جا کامنت بگذارد یا ایمیل بدهد تا یوزر و پسورد را دودستی تقدیمش کنم.
این از این. چند وبلاگ دیگر هم دارم. توی هر کدامشان که بخواهی بنویسی حرفی نیست. -البته منظورم همان چند وبلاگی است که ماههاست خاموششان کردهام.- خوشحال هم میشوم. خیلیها را دوست دارم دعوت کنم که لطف کنند و هر چه میخواهند و هر چه دوست دارند بنویسند؛ اما چون از همهشان نمیتوانم نام ببرم، هیچ نامی به میان نمیآورم.
جمعه 20 اسفند 89
اینکه چیزی نیست. چه قابلی دارد این صفحهٔ بیرمق فیلتر شده که معلوم نیست ده خواننده هم داشته باشد. هر کسی بخواهد، بیاستثنا میتواند همین جا کامنت بگذارد یا ایمیل بدهد تا یوزر و پسورد را دودستی تقدیمش کنم.
این از این. چند وبلاگ دیگر هم دارم. توی هر کدامشان که بخواهی بنویسی حرفی نیست. -البته منظورم همان چند وبلاگی است که ماههاست خاموششان کردهام.- خوشحال هم میشوم. خیلیها را دوست دارم دعوت کنم که لطف کنند و هر چه میخواهند و هر چه دوست دارند بنویسند؛ اما چون از همهشان نمیتوانم نام ببرم، هیچ نامی به میان نمیآورم.
جمعه 20 اسفند 89
- ۸۹/۱۲/۲۰