سلام

آخرین مطالب

همین امروز

پنجشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۰، ۰۱:۳۵ ق.ظ
همه چیز و همه چیز را هم که از من بگیرید، رؤیاهایم را نمی‌توانید. من گوشهٔ خانه‌ام اتاقی دارم که وقتی هیچ جای این خانهٔ بزرگ و پهناور جای ماندن و نفس کشیدن ندارد، می‌روم آنجا. خانه را می‌توانید خراب کنید. می‌توانید ویرانش کنید. به توپ ببندید. شخم بزنید. اما آن گوشه همچنان خواهد ماند. گرچه من خانه‌ای نخواهم داشت اما چه باک. خیلی‌ها خانه ندارند. مگر همهٔ آنها که خانه ندارند مرده‌اند؟ شادم که تنها نیستم. شادم که چون من فراوان است. نه. شاید فراوان نباشند. اما تنها هم نیستم. اصلا چه باک از تنهایی. ولی نه. تنها نیستم. دست‌کم در آن گوشه تنها نیستم. گوشه‌ای پر از دوست است. دوستانی که با من تفاوت می‌کنند. هر کدام‌شان از جهانی دیگرند. اما همچنان دوست‌اند. دوستانی که نمی‌گویند اگر از گل مریم خوشت بیاید با ما نباش. دوستانی که نمی‌گویند اگر از کوچه شماره ۵۳ گذشته باشی، با ما نشستنت معنایی ندارد. من به همین سهم اندک راضی‌ام. اندک نیست البته. فراوان است. گرچه یک گوشهٔ پرت و نادیدنی است. گوشه‌ای که تنها مال خودم است. تنها خودم می‌توانم ببینمش. تنها خودم. تنها دارایی من همین است. تنها دارایی نامیرای من همین است.
  • حسن اجرایی

نظرات (۳)

حس خوبیه که بدونی که دارایی نامیراست!!!یعنی یه همچین چیزی وجود داره؟
گفته بودم این متن رو دوستش دارم .حالا شاید به خودت نه اما گفته بودم یه یکی مطمئنم :)
خودمم همین‌طور. :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی