سلام

آخرین مطالب

چای‌نامه

سه شنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۰، ۱۱:۳۶ ق.ظ
پیرمرد چای آورد. پیرمرد چای را گذاشت روی میز و رفت. گفتم ممنون. شاید هم گفتم خدا عمرتون بده. یادم نیست. چای را گذاشته‌ام بین کیبورد و خودم. گذاشته‌ام اینجا که تا وقت خوردنش برسد، هم نگاهش کنم و هم بویش کنم. بوی جوشیدگی می‌دهد. چای جوشیده دوست ندارم. چای جوشیده نمی‌خورم اصلا. اصلا خودم که باشم نمی‌گذارم چای بجوشد. زیرش را خاموش می‌کنم اگر ببینم دارد می‌جوشد. چای سرد نجوشیده را می‌شود با ریختن آب جوش گرمش کرد، اما چای جوشیده را تنها می‌توان دور ریخت. چای پیرمرد اما هنوز اینجاست. دلم نمی‌آید دورش بریزم یا به رویش بیاورم که چای جوشیده نمی‌خورم. وقت خوردنش رسیده. اصلا چه باک. چای چای است. باید خورد.
  • حسن اجرایی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی