سلام

آخرین مطالب

unfriend

پنجشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۰، ۱۰:۲۵ ب.ظ
تعجب نکردم از اینکه دیدم ده ماه است پدر شده. از اینکه کنار صفحه فیسبوک‌اش می‌شد دید که ده ماه است بچه‌دار شده. تعجبی نداشت. اما این خبری که می‌توانست خوب باشد، برای من آزاردهنده بود. انگار که زخمی تازه شود. انگار که کودکی ساعت‌ها گریه کرده باشد و بالاخره گریه‌اش بند آمده باشد و به اشاره‌ای یا به پریدن کلاغی باز به گریه افتاده باشد. حالا تو بگو حتی پس از چهار سال؟ چه فرقی می‌کند.
چهار سال از آخرین تماس تلفنی‌مان گذشته. اگر درست یادم مانده باشد البته. حتی هنوز یادم هست که کجا بودم. خبر داشتم که ازدواج کرده. اما بهم نگفته بود. نخواستم به روش بیاورم که می‌دانم. پرسیدم ازش که ازدواج نکرده‌ای؟ یا شاید پرسیده باشم کی ازدواج می‌کنی؟ و او گفت نه یا معلوم نیست. کاش این یکی را نمی‌گفت. کاش نمی‌گفت که فکر کردی بی‌خبرت می‌ذارم اگه ازدواج کنم؟ شاید هم بلد نبود بحث را عوض کند. چه می‌دانم.
هنوز به من خبر نداده که ازدواج کرده. آمده توی فیسبوک پیدایم کرده. سلام کرده. آمده که دوستی آن روزها را زنده کند. و من حس خوبی داشتم. چرا باید حس بدی می‌داشتم از دیدن یک دوست خوب چند سال پیش؟ حس خوب اما تا همان لحظه‌ای بود که دیدم کنار صفحه‌اش نوشته شده ده ماه است بچه دارد. من الان کینه‌ای‌ام؟ نه جدی. سوال دارم می‌کنم. اگه بگم از همون لحظه دنبال لینک لغو دوستی گشتم. منی که حتی نمی‌دانستم در فیسبوک چطور می‌شود دوستی با کسی را کنار نهاد. لینک آن‌فرند را پیدا کردم و تمام.
  • حسن اجرایی

نظرات (۶)

حقیقتش فهمیدیم چرا آن فرند کردید اما دلیلش رو نفهمیدم!
زیاد ربطی به کینه ای بودن نداره به نظرم اما هی سعی میکنم خودم رو بذارم جای شما ... شاید بهش یه تیکه مینداختم و بهش میگفتم چرا خبرای راست ازت نمیشنوم اما احتمالاً اینقدر ناراحت نمیشدم که حذفش کنم!البته همه ش شاید ه!توی موقعیت باید بود و دید چی کار میکنه آدم!
راستی خواننده های خود را با جواب کامنتها دلشاد کنید!D:
خب. من ازدواج کردم و به شما می‌گم ازدواج نکردم. بعد می‌گم مطمئن باشید اولین کسی که وقتی ازدواج کردم خبردار می‌شه، شمایید. بعدشم چهار سال بگذره و به‌تون خبر ازدواجمُ ندم. بعد شما بیاید توی صفحه فیسبوک من و ببینید من یه بچه ۱۰ ماهه دارم اذیت نمی‌شید؟ البته اینا دلیل نیست. اینا کاملا دلی بود. یعنی اون کار من هم از روی دلیل و منطق نبوده مطمئنا. فقط از این جهت بود که بهم فشار اومده بود. از این جهت که از کسی انتظار و توقعی داشتم که برآورده نشده بود و بد برآورده نشده بود. بعدشم ما اهل تیکه انداختن نیستیم. ما یه روز صبح پامیشیم می‌ریم. :)
چشم. دل‌شاد باشید همیشه :)
اسمایلی های ا ینجا برعکسه
شما اسمایلی لبخند زو گذاشتید اما این اسمایلی ناراحتی رو نشون میده!
چه جالب. به من که داره لبخند می‌زنه. با شما داره بدخلقی می‌کنه؟ چه آدم بدی‌ه. :D
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی