سلام

آخرین مطالب

فراموش می‌شود

يكشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۰، ۰۲:۱۵ ق.ظ
سوار تاکسی می‌شوم. به وسط صفاییه که می‌رسیم تراکم ماشین‌ها بیشتر و بیشتر می‌شود. همه می‌خواهند هر طور شده راهی برای پرواز پیدا کنند انگار. راننده غر می‌زند. مثل همیشه همه تحلیل می‌کنند. یکی حرف از تنگی خیابان می‌زند و دیگری از مغازه‌های اجاره‌ای حرم و هر کسی یک طرف میت بیچاره را می‌گیرد و تشییع جنازه با عزت و احترام انجام می‌شود. فحش و بدگویی هم که چاشنی صحبت‌ها می‌شود. من هم اگر حوصله داشته باشم مزه‌ای می‌پرانم.
نطق‌های پیش از دستور همین‌طور ادامه دارد. به میدان می‌رسیم و بادکنک ماشین‌های متراکم می‌ترکد. نطق‌ها هم بی‌اختیار و یکباره فروکش می‌کند و همه می‌روند سراغ میت بعدی. آدم‌هایی که تا همین یک دقیقه پیش، بر جنازه میت محترم چنان آه و زاری و ناله و شیون می‌کردند که انگار جهان تا انتهایش همچه تشییع جنازه‌ای به خود نخواهد دید، اینک سراغ مرده‌ای دیگر رفته‌اند و هر کدام یک جای تابوت را گرفته‌اند و داغدارند دوباره.
  • حسن اجرایی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی