استعفا میدهند
شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۱، ۰۱:۰۹ ق.ظ
گداها عزت نفس دارند. این گدا دیروز دوست نداشت کسی گدا ببیندش. دوست نداشت برای گذران زندگیاش چیزی از کسی بخواهد. از کسی که چه بسا پستتر از خودش باشد. اما همیشه همه چیز به همین راحتی نیست. البته من از گدا دفاع نمیکنم. اما همه چیز را میشود معامله کرد. شاید جانش به گدایی کردنش بسته بوده. شاید چیزی مهمتر از عزت نفس یافته که با گدایی طاق زده و رسوایی گدایی را به جان خریده. نمیدانم. گدا حتی وقتی گدایی میکند هم عزت نفس دارد. هر بار که میخواهد دستی دراز کند، اول عزت نفسش را چوب میزند و بعد دستش را پیش میبرد. با آنها که گدایی شغلشان شده کاری ندارم، اما بعضیها گدایی برایشان وسیله زندگی است، و وسیله گذران زندگی است. نمیتوانند نفس بکشند بی گدایی. میمیرند اگر گدایی نکنند.
گدا که باشی، گدایی تنها امکان زنده ماندن است. نمیتوانی کنارش بگذاری. اما یک روز بیدار میشوی و میبینی دیگر چیزی نمانده. همه چیز را دادهای و فقط گدایی. هر چه به دست میآوری خرج گداییات میکنی. شغل میشود برایت. هر بار که دستی میخواهی دراز کنی، عزت نفسی نیست که لازم باشد چوبش بزنی تا بتوانی بعد از آن دست دراز کنی. میبینی خارج از گدایی چیزی نداری. زندگیای نیست که گدایی وسیلهٔ نجاتش باشد.
گداها یک روز بیدار میشوند. یک روز از شغلشان استعفا میدهند. عزت نفسشان را برمیدارند و میروند. ترجیح میدهند بیاکسیژن بمانند اما با گدایی اکسیژن به دست نیاورند. راحت نیست البته. سخت هم نیست. تربیت و تمرین و تکرار هم نمیخواهد. از آن رسیدنهایی است که بی رفتن به دست نمیآید. چشمهای است در میانهٔ بیابانی سوت و کور که کسی پس از یک روز گدایی به آن میرسد و کسی دیگر هزار سال گدایی میکند و بالاخره به آن دست مییابد. عزت نفس پیروز قطعی و همیشگی است. این را هیچ گدایی نکردهای نمیتواند بفهمد.
گدا که باشی، گدایی تنها امکان زنده ماندن است. نمیتوانی کنارش بگذاری. اما یک روز بیدار میشوی و میبینی دیگر چیزی نمانده. همه چیز را دادهای و فقط گدایی. هر چه به دست میآوری خرج گداییات میکنی. شغل میشود برایت. هر بار که دستی میخواهی دراز کنی، عزت نفسی نیست که لازم باشد چوبش بزنی تا بتوانی بعد از آن دست دراز کنی. میبینی خارج از گدایی چیزی نداری. زندگیای نیست که گدایی وسیلهٔ نجاتش باشد.
گداها یک روز بیدار میشوند. یک روز از شغلشان استعفا میدهند. عزت نفسشان را برمیدارند و میروند. ترجیح میدهند بیاکسیژن بمانند اما با گدایی اکسیژن به دست نیاورند. راحت نیست البته. سخت هم نیست. تربیت و تمرین و تکرار هم نمیخواهد. از آن رسیدنهایی است که بی رفتن به دست نمیآید. چشمهای است در میانهٔ بیابانی سوت و کور که کسی پس از یک روز گدایی به آن میرسد و کسی دیگر هزار سال گدایی میکند و بالاخره به آن دست مییابد. عزت نفس پیروز قطعی و همیشگی است. این را هیچ گدایی نکردهای نمیتواند بفهمد.
- ۹۱/۰۳/۲۰