هیچ فرقی هم نمیکنه که کتاب باشه یا فیلم باشه یا حتی یه آدم باشه یا اینا. فکر کن «بر باد رفته»ٔ مارگارت میچل رو وقتی خوندی که قبلش رمان چندان ارزشمندی نخونده بودی و توی فضا نبودی. بعد الان میشینی یه دستتم میذاری زیر چونهت و با خودت میگی کاش نخونده بودمش و این روزا میخوندمش که چند تایی رمان خوندم و بیشتر تو فضام و اینا. حالا البته معلوم هم نیست اگه الان میخوندم هم تفاوت زیادی میکردا؛ ولی مرضه دیگه، آدم نیاز داره به این فکر کردنهای بینتیجه!
یا بعضی کتابا و فیلما رو برای این دوست داری الان برای اولین بار میدیدی که فضای این روزات فضاییه که توی اون کتاب یا فیلم بوده. حالا یهو نخوای باهوش بشی و راهحل بدی که خب یه بار دیگه بخون یا ببین. داریم دربارهٔ اولین بار حرف میزنیم. خب دیگه. من برم ادامهٔ
اینُ بخونم توی گودر.
چهارشنبه 4 اسفند 89. امسال هم تموم شد. میبینی؟