سلام

آخرین مطالب

۱۱ مطلب با موضوع «گذشته» ثبت شده است

پدر

چهارشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۰، ۰۹:۱۲ ب.ظ
می‌گفت مادر عروس گلایه و درددل می‌کرده که چرا پدر دخترش و شوهرش در عروسی شرکت نکرده است. می‌گفت اشک ریخته و گریه کرده که هیچ‌وقت هم اگر نمی‌خواست بیاید، عروسی دخترش باید می‌آید. گفتم کسی که هیچ‌وقت نبوده، چه فرقی می‌کند برایش عروسی و غیر عروسی.
حالا نه فکر کنی طلاق گرفته باشند. مرد، زن دوم گرفته و رفته و پشت سرش را هم نگاه نکرده دیگر.
امروز ایستاده بودم و کوه ظرف‌ها را می‌شستم. یادم آمد پسرشان غرق شده بود و دیگر زنده نبود. باید بگویم مُرده بود؟ :( رفتم خانه‌شان برای تسلیت. پدرشان آنجا بود. می‌شناختمش. سلام کردم باهاش. اما حواسم نبود که این مرد پدر کسی است که دیگر نیست و باید بهش تسلیت بگویم. یادم نبود. رفتم و به مادرش تسلیت گفتم. بعد که از خانه بیرون آمدم، یادم آمد پدرش هم آنجا بود.
  • حسن اجرایی