سلام

آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اصولگرایان» ثبت شده است

به سوی پایان تنفس اصلاح طلبی

سه شنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۸۸، ۰۸:۴۴ ب.ظ

یک نکته: این نوشته بر پایه‌ی حدس  نوشته شده، و هیچ ارزش مستندی ندارد.

همه چیز از دومین انتخابات شوراها آغاز شد. در اوج دوم خرداد، و اوج قدرت و اقتدار گفتمانی دوم خرداد، و البته پس از محک خوردن اولیه‌ی صداقت و مدیریت لیبرال‌های جدید. جناح راست در خاموشی کامل به سر می‌برد، هیچ انگیزه‌ای برای شرکت در انتخابات و محک زدن دوباره وجود نداشت، و مجموعه‌ی محافظه‌کاران، انتظار شکستی دوباره می‌کشیدند تا هم‌چنان در رکود و حاشیه‌نشینی سیاسی بمانند.

آبادگران با شعار خدمت‌گذاری و سیاست‌زدایی از خدمت، و با تکیه‌ی هوشمندانه و نرم بر ضعف‌ها و ناکارآمدی‌های اصلاح‌طلبان آمد، و آغازی شد برای پایان دادن به محافظه‌کاری انقلابی. چه ترکیب مسخره‌ای. انقلابیون، برای از دست ندادن آن‌چه فکر می‌کردند به دست آورده‌اند، به محافظه‌کاری روی آورده بودند، و شاید همین استراتژی، شکست‌شان را قطعی و طولانی کرد.

آبادگران، امید جناح راست محافظه‌کار و خاموش را زنده کرد. گرچه بعدها معلوم شد همان قدر که آبادگران پایه‌های جناح چپ را به لرزه در آورد، پایه‌های محافظه‌کاری را هم فرو ریخت.

جمعی دیگر از همان‌ها، با همان شعارها، و همان رفتار، مجلس هفتم را فتح کردند. و این بار البته محافظه‌کاران جناح راست، اندکی جان گرفته بودند و بیش از پیش به میانه‌ی میدان آمدند. paayaan

اصلاح‌طلبان که بعد از دوم خرداد 76 و پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری، اکثریت مطلق شوراهای اسلامی، و مجلس شورای اسلامی را به دست آورده بودند، و سرخوش از قدرتی بودند که پس از سال‌ها به دست آورده بودند، اینک دوباره شرایط را باختند.

شوراهای دوم و سوم، مجلس هفتم و هشتم، و انتخابات ریاست جمهوری نهم، سیر جدیدی در تقسیم قدرت در جمهوری اسلامی ایجاد کرد؛ چرا که در شوراهای دوم و سوم، اصلاح‌طلبان نتوانستند هیچ اکثریتی به دست بیاورند، و در مجلس هفتم و هشتم هم همین‌طور. و در ریاست‌جمهوری نهم هم، همه چیز علیه آنها بود. این شرایط را وقتی با دوره‌های پیشین مجلس مقایسه کنیم، می‌بینیم شرایط حاضر، برای بقای سیاسی اصلاح‌طلبان شدیدا تلخ و نگران‌کننده است؛ چرا که تا ابتدای مجلس ششم، اکثریت در هر دوره، به اقلیت دوره‌ی بعد تبدیل می‌شد،‌ یا گروه جدیدی اکثریت مجلس بعدی را به دست می‌آوردند.

شرایط کنونی به گونه‌ای است که اصلاح‌طلبان معلوم نیست بتوانند اکثریت مجلس بعدی، یا دست‌کم چند شورای اسلامی چند شهر را به دست بیاورند. و این یعنی پایان حضور تاثیرگذار اصلاح‌طلبان در مجلس و شوراها.

و اما انتخابات ریاست جمهوری. میرحسین موسوی و مهدی کروبی، امروز باقی‌مانده‌ی نسل اصلاح‌طلبان هستند. هم موسوی و هم کروبی، در انقلاب موثر بوده‌اند و از ابتدای انقلاب در مناصب مهم جای گرفته‌اند و هر دو، سن‌شان نزدیک به هفتاد شده است. هر دو کاندیدای اصولگرا، از نسل جوان انقلاب هستند و نشانه‌ی جوانی و تازگی اصولگرایان. اصلاح‌طلبان اما چهره‌ی جوانی که بتواند در هیئت یک رییس جمهور ظاهر شود را ندارند؛ به علاوه چهره‌های جوان اصلاح‌طلبی که از حیث سنی، در رتبه‌ی کاندیداهای اصولگرای این دوره هستند، در سال‌های اصلاحات خود را از محدوده‌ی تایید صلاحیت شورای نگهبان خارج کرده‌اند. نمونه‌ی روشن این افراد، مصطفی معین است. او گرچه در انتخابات ریاست جمهوری 84 سرانجام تایید صلاحیت شد، اما شرایط نشان داد افرادی از جنس او، قرار نیست از این پس در معرض رای مردم قرار بگیرند. شاید یکی از نکات منفی 8 سال اصلاحات برای اصلاح‌طلبان، کم شدن بی‌اندازه‌ی گزینه‌های اصلاح‌طلبان برای دستیابی به قدرت است.

اگر اصلاح‌طلبان پیروز انتخابات ریاست جمهوری 22 خرداد باشند، شاید بتوانند بیشتر از سال‌های اخیر نمایندگان خود را به شوراهای اسلامی شهر و روستا، و مجلس شورای اسلامی بفرستند، اما با اطمینان می‌توان گفت که دوران اکثریت یافتن اصلاح‌طلبان در شوراها یا مجلس در جمهوری اسلامی ایران به اتمام رسیده است. شرایط کنونی انتخابات 22 خرداد 88 نشان می‌دهد از میان کاندیداهای اصلاح‌طلب، تنها میرحسین موسوی است که شانس پیروزی دارد؛ کسی که حداکثر می‌توان او را یک اصلاح‌طلب محافظه‌کار دانست که بیشتر دغدغه‌های اصلاح‌طلبان امروز ایران را ندارد، یا از به زبان آوردن آنها ابا می‌کند. بنابراین دولت او نمی‌تواند یک دولت تمام‌عیار برای جبهه‌ی اصلاحات باشد.

شرایط حاضر به گونه‌ای است که پیروزی محمود احمدی‌نژاد محتمل‌تر از پیروزی میرحسین موسوی است. بنابراین فرض، اگر محمود احمدی‌نژاد رییس دولت دهم باشد، سیر حذف اصلاح‌طلبان چنان پررنگ و قوی می‌شود که حتی حضور اصلاح‌طلبان در شوراها و مجلس، از شرایط کنونی هم کم‌رنگ‌تر خواهد شد.

و امروز ما در ابتدای سیر محروم شدن حضور پررنگ اصلاح‌طلبان در قدرت هستیم. نمونه‌های پیشین آن را می‌توان به راحتی در میان گروه‌ها و جریان‌های سیاسی از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون دید. و باید دید استراتژی اصلاح‌طلبان برای پاک نشدن از حافظه‌ی سیاسی مردم ایران چیست. و باید دید چند سال طول می‌کشد تا سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، حزب مشارکت و احزاب و گروه‌های پیشرو اصلاح‌طلب، به سرنوشت گروه‌هایی مانند نهضت آزادی دچار شوند.

و در آن صورت، باید دید اصلاح‌طلبان آرام‌تر و غیرعجول‌تر، چگونه با این شرایط جدید کنار خواهند آمد.
  • حسن اجرایی

بازی صالح مقبول

دوشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۸۸، ۰۷:۴۴ ق.ظ

نشسته‌ام روی این صندلی‌های سفید سالن سه ترمینال کاراندیش و آن بالا تلویزیون دارد «منطقه آزاد» پخش می‌کند. سوار ماشین که بودم، به این فکر می‌کردم که چه شد جمعی از گروه‌های سیاسی، سال 84 به نظریه‌ی «صالح مقبول» روی آوردند. و چه شد که آن نشد که می‌گفتند.

می‌گفتند بازگشت آقای هاشمی رفسنجانی به قدرت، یعنی تداوم 16 سال فرهنگ، اقتصاد و سیاست لیبرالی، تداوم ذلت در برابر استکبار، و تداوم بی‌توجهی به مردم، و آرمان‌های امام و انقلاب اسلامی. می‌گفتند کاری نداریم در میان کاندیداهای اصولگرا، کدام‌شان به‌تر از آن یکی است، و کدام اصلح هستند. می‌گفتند مهم این است که مهر پایان بزنیم بر 16 سال کج‌راهه رفتن و انحراف از مسیر اصیل و حقیقی انقلاب اسلامی. می‌گفتند می‌بینیم کدام یک از کاندیدها توانسته‌اند رای و اقبال بیشتری بیابند، و از او حمایت می‌کنیم.

می‌گفتند هدف ما، پایان دوران انحراف از آرمان‌های اصیل انقلاب است؛ و می‌گفتند زیاد مهم نیست کدام یک از اصولگراها به قدرت برسند، چون هر کدام از اصولگراها که پیروز شوند، ما به هدف اصلی‌مان رسیده‌ایم، و جزییات هم چندان مهم نیست؛ دست‌کم به اندازه‌ی هدف اصلی مهم نیست. گرچه آن استراتژی شکست خورد و کسی تعهدی نشان نداد، اما آن‌ها از علی لاریجانی حمایت کردند. گروهی موسوم به بخش اجتماعی هم به دلایلی از گردن نهادن به نتیجه‌ی روش انتخاب علی لاریجانی، سر باز زدند و محمدباقر قالیباف را حمایت کردند. آن‌ها گرچه دور اول توفیقی نیافتند اما در دور دوم، به نظریه‌شان پای‌بند ماندند و به احمدی‌نژاد رای دادند؛ تا شاهد تداوم انحراف از آرمان‌های انقلاب و نظام نباشند.

محمود احمدی‌نژاد از همان ابتدا، نامه‌ای به همان جمع اصولگرا نوشته بود و از شرکت و حضور در میان آن‌ها امتناع کرده بود. انتخابات تمام شد. محمود احمدی‌نژاد پیروز شد. جمع بزرگی از اصولگراها به حاشیه رانده شدند. اصولگرایان منتقد و دلسوز، مخالف خوانده شدند، و رفتارهای دل‌سوزانه‌شان، کینه‌ورزی فهمیده شد.

در طول عمر چهار ساله‌ی دولت نهم، اکثریت اصولگرایان از انتقادناپذیری و تک‌روی دولت انتقاد کردند و جوابی جز بی‌اعتنایی و تندی نشنیدند. و هر گاه تمام‌قد وارد حوزه‌ی نقد دل‌سوزانه‌ی دولت شدند، و انحرافات ریز و درشت‌اش را به رخ کشیدند، با نصیحت‌های رهبر انقلاب مواجه شدند و گاه حتی از ولی فقیه تعبیرهای تندی شنیدند.

باز هم روزهای انتخابات فرا رسید. اصولگرایان ابتدا چند پاره شدند. اما سرانجام همگی حامی محمود احمدی‌نژاد شدند. به جز گروه‌های در حاشیه مانده‌ای که از محسن رضایی حمایت می‌کنند و دیگرانی که حامی میرحسین موسوی شده‌اند.

محمود احمدی‌نژاد، اولین کسی که بود در انتخابات پیشین، به «صالح مقبول» پشت کرد و راه خود را رفت؛ راهی که در کمال ناباوری همه، او را به ریاست جمهوری رساند. او تنها آمد، تنها رییس جمهور شد، تنها دولت را مدیریت کرد و این روزها باز هم تنهاست. گرچه همان اصولگراها، این بار نیز با همان توجیه از محمود احمدی‌نژاد حمایت قاطع می‌کنند، اما پیروز انتخابات 84، همچنان خود را از کمک دیگران بی‌نیاز نشان می‌دهد.

دلیل حمایت همان‌ها از محمود احمدی‌نژاد، همان نظریه است. و با تمام انتقادهای تندی که به دولت نهم داشته‌اند و هم‌چنان هم دارند، اما با تمام قوا و امکانات، این روزها از ریاست جمهوری دوباره‌ی او حمایت می‌کنند؛ باز هم با همان دلایل. می‌گویند شکست احمدی‌نژاد، شکست سیر بازگشت به آرمان‌های امام و انقلاب است. می‌گویند بازگشت میرحسین موسوی یا مهدی کروبی به قدرت، یعنی بازگشت غرب‌گرایی و بی‌توجهی به اصول انقلاب. برخی‌شان می‌گویند هر سه رقیب محمود احمدی‌نژاد، از رقیب او او در سوم تیر 84 دستور می‌گیرند و مهره‌های او هستند. می‌گویند تلاش چندین و چند ساله‌ی اصولگرایان برای تثبیت حضور نیروهای باورمند به انقلاب اسلامی و قانون اساسی، با شکست احمدی‌نژاد دود می‌شود و همه چیز از دست می‌رود، و همان‌گونه که با پیروزی محمود احمدی‌نژاد در سوم تیر 84، اصلاحات مُرد، با شکست او در 22 یا 29 خرداد 88 هم، اصولگرایی خواهد مُرد.

آن‌ها همچنان به نظریه‌ی خود پای‌بندند. احمدی‌نژاد البته حق دارد حمایت اصولگرایان اهمیتی برایش نداشته باشد و ارزشی قایل نشود و حمایت‌های آن‌ها را دلیلی برای سهم دادن به آن‌ها نداند؛ چون آن‌ها محمود احمدی‌نژاد را برای خودش نمی‌خواهند. حمایت آن‌ها از محمود احمدی‌نژاد بازی‌ای است برای راه نیافتن اصلاح‌طلبان به قدرت. اگر احمدی‌نژاد رییس دولت نهم بشود، آن‌ها باید از همان فردای اعلام نتایج انتخابات بار دیگر کنار هم بنشینند و فکری تازه کنند برای رسیدن به پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری 92. و اگر احمدی‌نژاد این بازی را ببازد، دومین دوم خرداد خواهد آمد؛ و گرچه کمتر از پیش، اما بار دیگر اصولگرایان را به سکوت و انفعال خواهد کشاند. سکوت و انفعالی که معلوم نیست این بار چند سال ادامه پیدا کند.

  • حسن اجرایی