بازی صالح مقبول
نشستهام روی این صندلیهای سفید سالن سه ترمینال کاراندیش و آن بالا تلویزیون دارد «منطقه آزاد» پخش میکند. سوار ماشین که بودم، به این فکر میکردم که چه شد جمعی از گروههای سیاسی، سال 84 به نظریهی «صالح مقبول» روی آوردند. و چه شد که آن نشد که میگفتند.
میگفتند بازگشت آقای هاشمی رفسنجانی به قدرت، یعنی تداوم 16 سال فرهنگ، اقتصاد و سیاست لیبرالی، تداوم ذلت در برابر استکبار، و تداوم بیتوجهی به مردم، و آرمانهای امام و انقلاب اسلامی. میگفتند کاری نداریم در میان کاندیداهای اصولگرا، کدامشان بهتر از آن یکی است، و کدام اصلح هستند. میگفتند مهم این است که مهر پایان بزنیم بر 16 سال کجراهه رفتن و انحراف از مسیر اصیل و حقیقی انقلاب اسلامی. میگفتند میبینیم کدام یک از کاندیدها توانستهاند رای و اقبال بیشتری بیابند، و از او حمایت میکنیم.
میگفتند هدف ما، پایان دوران انحراف از آرمانهای اصیل انقلاب است؛ و میگفتند زیاد مهم نیست کدام یک از اصولگراها به قدرت برسند، چون هر کدام از اصولگراها که پیروز شوند، ما به هدف اصلیمان رسیدهایم، و جزییات هم چندان مهم نیست؛ دستکم به اندازهی هدف اصلی مهم نیست. گرچه آن استراتژی شکست خورد و کسی تعهدی نشان نداد، اما آنها از علی لاریجانی حمایت کردند. گروهی موسوم به بخش اجتماعی هم به دلایلی از گردن نهادن به نتیجهی روش انتخاب علی لاریجانی، سر باز زدند و محمدباقر قالیباف را حمایت کردند. آنها گرچه دور اول توفیقی نیافتند اما در دور دوم، به نظریهشان پایبند ماندند و به احمدینژاد رای دادند؛ تا شاهد تداوم انحراف از آرمانهای انقلاب و نظام نباشند.
محمود احمدینژاد از همان ابتدا، نامهای به همان جمع اصولگرا نوشته بود و از شرکت و حضور در میان آنها امتناع کرده بود. انتخابات تمام شد. محمود احمدینژاد پیروز شد. جمع بزرگی از اصولگراها به حاشیه رانده شدند. اصولگرایان منتقد و دلسوز، مخالف خوانده شدند، و رفتارهای دلسوزانهشان، کینهورزی فهمیده شد.
در طول عمر چهار سالهی دولت نهم، اکثریت اصولگرایان از انتقادناپذیری و تکروی دولت انتقاد کردند و جوابی جز بیاعتنایی و تندی نشنیدند. و هر گاه تمامقد وارد حوزهی نقد دلسوزانهی دولت شدند، و انحرافات ریز و درشتاش را به رخ کشیدند، با نصیحتهای رهبر انقلاب مواجه شدند و گاه حتی از ولی فقیه تعبیرهای تندی شنیدند.
باز هم روزهای انتخابات فرا رسید. اصولگرایان ابتدا چند پاره شدند. اما سرانجام همگی حامی محمود احمدینژاد شدند. به جز گروههای در حاشیه ماندهای که از محسن رضایی حمایت میکنند و دیگرانی که حامی میرحسین موسوی شدهاند.
محمود احمدینژاد، اولین کسی که بود در انتخابات پیشین، به «صالح مقبول» پشت کرد و راه خود را رفت؛ راهی که در کمال ناباوری همه، او را به ریاست جمهوری رساند. او تنها آمد، تنها رییس جمهور شد، تنها دولت را مدیریت کرد و این روزها باز هم تنهاست. گرچه همان اصولگراها، این بار نیز با همان توجیه از محمود احمدینژاد حمایت قاطع میکنند، اما پیروز انتخابات 84، همچنان خود را از کمک دیگران بینیاز نشان میدهد.
دلیل حمایت همانها از محمود احمدینژاد، همان نظریه است. و با تمام انتقادهای تندی که به دولت نهم داشتهاند و همچنان هم دارند، اما با تمام قوا و امکانات، این روزها از ریاست جمهوری دوبارهی او حمایت میکنند؛ باز هم با همان دلایل. میگویند شکست احمدینژاد، شکست سیر بازگشت به آرمانهای امام و انقلاب است. میگویند بازگشت میرحسین موسوی یا مهدی کروبی به قدرت، یعنی بازگشت غربگرایی و بیتوجهی به اصول انقلاب. برخیشان میگویند هر سه رقیب محمود احمدینژاد، از رقیب او او در سوم تیر 84 دستور میگیرند و مهرههای او هستند. میگویند تلاش چندین و چند سالهی اصولگرایان برای تثبیت حضور نیروهای باورمند به انقلاب اسلامی و قانون اساسی، با شکست احمدینژاد دود میشود و همه چیز از دست میرود، و همانگونه که با پیروزی محمود احمدینژاد در سوم تیر 84، اصلاحات مُرد، با شکست او در 22 یا 29 خرداد 88 هم، اصولگرایی خواهد مُرد.
آنها همچنان به نظریهی خود پایبندند. احمدینژاد البته حق دارد حمایت اصولگرایان اهمیتی برایش نداشته باشد و ارزشی قایل نشود و حمایتهای آنها را دلیلی برای سهم دادن به آنها نداند؛ چون آنها محمود احمدینژاد را برای خودش نمیخواهند. حمایت آنها از محمود احمدینژاد بازیای است برای راه نیافتن اصلاحطلبان به قدرت. اگر احمدینژاد رییس دولت نهم بشود، آنها باید از همان فردای اعلام نتایج انتخابات بار دیگر کنار هم بنشینند و فکری تازه کنند برای رسیدن به پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری 92. و اگر احمدینژاد این بازی را ببازد، دومین دوم خرداد خواهد آمد؛ و گرچه کمتر از پیش، اما بار دیگر اصولگرایان را به سکوت و انفعال خواهد کشاند. سکوت و انفعالی که معلوم نیست این بار چند سال ادامه پیدا کند.
شاید قبل از مناظره ... اما بعد از مناظره ....
حوصله ی جمله بندی ندارم ، حتما متوجه شده اید!
- - -
متوجه نشدم منظورتان را. کدام مناظره؟