سلام

آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ده‌نمکی» ثبت شده است

چند باری توانسته‌ام از ابتدا «یوسف پیامبر» را ببینم. -فکر می‌کنم- چهار باری شده است.

چیزی در این فیلم هست، که هر بار می‌بینم آزارم می‌دهد. شاید اگر این فیلم را کسی جز «فرج‌الله سلحشور» ساخته بود، یا در جایی جز ایران ساخته شده بود، زیاد برای‌ام مهم نبود؛‌ اما وقتی «فرج‌الله سلحشور» یک مسلمان شیعه‌ی انقلابی است، یا دست‌کم خود را مسلمان شیعه‌ی انقلابی می‌داند، نمی‌توانم ببینم در آن به اولیات فقه شیعه توجه نشده است.

نمی‌توانم ببینم فرج‌الله سلحشور، نویسنده‌ی فیلم‌نامه و کارگردان «یوسف پیامبر»، گفته «من به کمک قرآن، تفاسیر و تجربه چهل پنجاه ساله تعلیم و تعلم قرآن و پای منبر نشستن و با استفاده از کمک استادان توانسته‌ام این سریال را بسازم» اما در تمام این مجموعه‌ی تلویزیونی باید زنانی را ببینیم که حد پوشش را آن‌گونه که در رساله‌های مراجع آمده رعایت نکرده‌اند.

بله. می‌دانم «یوسف پیامبر» روایت زمانه‌ی حضرت یوسف علیه‌السلام است، اما همه -یا دست‌کم بیش‌تر- زنانی که در این مجموعه بازی کرده‌اند، مسلمان هستند و آقای سلحشور مسلمان شیعه‌ی انقلابی، در کاری که آماده می‌کنند، نباید چیزهایی باشد که خلاف مسلم فقه شیعه است.

برای‌ام جالب و عجیب بود. دیشب در یک جا، دو کنیز به هم رسیدند و چند جمله‌ای با هم صحبت کردند. یکی از این دو، مقداری از گردن و زیر چانه‌اش دیده می‌شد و پوشانده نشده بود و کنیز دیگر، تنها صورت‌اش پوشانده نشده بود. احتمالا آقای سلحشور، خودش را پایبند به -دست‌کم- یکی از مراجع می‌داند. حال چرا آن‌گونه نشده که باید، نمی‌دانم.

گفتم البته. هر کسی می‌تواند هر فیلمی بسازد و ما می‌توانیم ببینیم یا نبینیم. اما این‌که کسی نظرات‌اش مانند این باشد «شئونات مذهبی اعم از حجاب، اخلاق، ادب، احترام و عدم اختلاط زن و مرد باید رعایت گردد. با متخلفین بعد از تذکر برخورد شود.» و بعد در جای‌جای فیلم، بازی‌گران فراوانی را ببینی که حجاب‌شان و پوشش‌شان، آن‌گونه‌ای نیست که باید باشد.

البته یک احتمال دیگر هم هست. و آن این‌که نظر فقهی ایشان چیز دیگری باشد. که البته ابهامی که باز هم باقی است، این‌که آیا هر کسی می‌تواند با نظر خودش، ‌آن هم برای رسانه‌ی ملی فیلم بسازد؟

گفتگویی با فرج‌الله سلحشور درباره‌ی «یوسف پیامبر»

  • حسن اجرایی

باید ترسید؛ از چی؟

پنجشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۸۷، ۰۵:۵۸ ب.ظ

هشدار! این نوشته در پی تحلیل شخصیت نیست؛ هیچ کسی.

یکی از جالب‌ترین و در عین حال ترس‌ناک‌ترین چیزها برای من، مرور زندگی کسانی است که سال‌ها اهل یک منش سیاسی، اجتماعی یا فرهنگی بوده‌اند و سخت پایبند به ‌آن، اما از یک جا شروع کرده‌اند به بازگشتن از آن راه و وارد شدن به راهی دیگر.

شاخص‌ترین نوع این آدم‌ها، در هر دو راهی که رفته‌اند، پیگیر، جدی و شاید حتی متعصب جلوه کرده‌اند. نمونه‌های فراوان تاریخی می‌توان آورد؛ اما فکر می‌کنم اشاره به چند نمونه‌ی امروزی به روشن‌تر شدن حرف‌ها کمک کند. امیرفرشاد ابراهیمی یکی از این نمونه‌هاست که در ابتدا از نیروهای وفادار به جمهوری اسلامی بوده است و همکاری نزدیکی هم با برخی گروه‌های سیاسی راست‌گرا داشته،‌ اما تا امروز یک مخالف جمهوری اسلامی ایران است.

نمونه‌‌ی دیگر، پیام فضلی‌نژاد است؛ که در ابتدای فعالیت‌های سیاسی، همکاری‌های نزدیکی با روزنامه‌های گروه‌های سیاسی چپ‌گرا و هم‌چنین سایت‌ها و رسانه‌های ضدانقلاب داشته اما به تدریج از آن‌ها بریده و امروز در کنار حسین شریعتمداری، عضوی از موسسه کیهان است.

نمونه‌های محسوس‌تر و قابل لمس‌تری هم وجود دارند البته؛ مانند مسعود ده‌نمکی؛ که روزگاری از اعضای اصلی انصار حزب‌الله ایران بوده و در نشریات خود سخت‌ترین مبارزه‌ها را -مثلا- با برخی از فیلم‌های سینمایی انجام داده است،‌ اما چند سال بعد، خود دست به کار ساختن فیلم‌هایی شده است که به فتوای مسعود ده‌نمکی دهه‌ی هفتاد، شیشه‌ی سینماهایی که این فیلم‌ها را نمایش می‌دهند را باید شکست!

خب! از نمونه‌ها بگذریم. نمی‌دانم چرا احساس خوبی از این‌ آدم‌ها ندارم. آدم‌هایی که یک روز، تمام قامت می‌ایستند و یک فکر سیاسی یا اجتماعی را به لجن می‌کشند و هیچ ابایی از به کار بردن هر ابزاری برای فرو نشاندن فکر مخالف خود ندارند؛ اما چند روز دیگر خودشان هم می‌روند آن طرف.

باز هم تاکید می‌کنم که آوردن نمونه‌ها تنها برای روشن شدن محل بحث بود. و حرف آخر این‌که این نوع آدم‌ها عقاید خود را انگار عوض می‌کنند اما انگار قدرت به هم ریختن نوع نگاه خود را ندارند؛ اکثر این آدم‌ها، قطعیت‌گرا، خودمحور و دارای اعتماد به نفس بیش از اندازه هستند؛ و این ترس‌آور است؛ دست‌کم برای من.

  • حسن اجرایی