سلام

آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «eshgh» ثبت شده است

عشق یعنی این؟

جمعه, ۲۳ بهمن ۱۳۸۸، ۱۲:۲۲ ق.ظ

دست خودت نیست. کاری‌ش هم نمی‌توانی بکنی. آنچنان بر روح و جان‌ات چیره شده که تصور یک لحظه نبودن‌ او، و حتی حس نکردن‌اش برایت از مرگ وحشت‌انگیزتر است. می‌دانی چیست و از کجا آمده، اما این چیزی از سرسپردگی‌ات کم نمی‌کند. روز و شب دو پایت را توی یک کفش می‌کند که «نزدیک‌تر». و تو خودت را هر لحظه نزدیک‌تر و نزدیک‌تر می‌کنی و یک لحظه بی‌خبری و دوری و فاصله را هم تحمل نمی‌کنی؛ و نمی‌توانی تحمل کنی، نه که نخواهی تحمل کنی.

برای اینکه به خودت ثابت کنی دوست‌اش داری و تو و او ندارد، سلیقه‌ی خودت را فدای سلیقه‌ی او می‌کنی؛ علاقه‌هایت را هم؛ اصلا همه‌ی «خود»ت را به پای همه‌ی «خود» او فدا می‌کنی. اما می‌بینی یک جایی نمی‌توانی «خود» خودت را فدای «خود» او کنی؛ اینجاست که «خود» او را فدای «خود» خودت می‌کنی. هدف این است که یکی بشوید، چه اهمیتی دارد «خود» چه کسی فدای یکی شدن بشود.

همان که سراسر وجودت را گرفته و مجبورت می‌کند به این کارها و دست خودت هم نیست، ازت می‌خواهد که زود این کارها را بکنی. می‌خواهد که فاصله‌ها را زود دور بریزی. می‌خواهد که یا او تو بشود و یا تو او. نمی‌پسندد او فکری بکند و تو بی‌خبر باشی. نمی‌پسندد او جایی باشد و تو بی‌خبر باشی. نمی‌پسندد او چیزی بخواهد که تو نمی‌خواهی. نمی‌پسندد او چیزی نخواهد که تو می‌خواهی.

  • حسن اجرایی