چارهای جز تزویر و نفاق و ریا نیست
بعضی کتابها را نمیخوانی، فیلمها را نمیبینی، تنها به دلیل آنکه تعریفها و گزارشهای کلیشهای این و آن از آن کتاب، آنقدر زننده است، که از آن کتاب یا فیلم هم دل میکَنی. «طوفان دیگری در راه است» را نخواندهام.
امشب اینجا را میخواندم. در بخشی از این نوشتهی زیبا و از سرِ درد، چند جمله از رمان سیدمهدی شجاعی نقل شده است. «دوست ندارم که این لباس مقدس، زیر دست و پا بیفتد و وسیلهی تزویر و نفاق و ریا شود. دوست ندارم عدهای کارِ بد یا بدکاریشان را، زیر این پوشش گرانبها پنهان کنند.»
حجاب البته یک مصداق بسیار کوچک این مسئله است. در این سرزمین، یک مسلمانِ شیعه، اگر به ولایت مطلقهی فقیه اعتقادی نداشته باشد، ترجیح میدهد عقیدهی خود را به زبان نیاورد. چرا که همه انگار باید معتقد به ولایت مطلقهی فقیه باشند، و هر که نباشد، معلوم نیست در دانشگاه و محل کار و جامعه، با چه برخوردهایی مواجه میشود. موضوعاتی که از این حیث مانند حجاب و ولایت مطلقهی فقیه هستند، البته فراوان است.
در این شرایط، همچو منی که به ولایت مطلقهی فقیه معتقد و ملتزمام، کسانی را باید روز و شب ببینم و تحمل کنم و از حضور و رفتارهای نمایشیشان آزار ببینم که هیچ اعتقادی به این موضوعات ندارند، اما تنها به دلیل جبر اجتماعی و سیاسی، خودشان را معتقد جا میزنند؛ و چنان خود را اینگونه جا زدهاند که گویی همهی وجودشان را اعتقاد و التزام و باورمندی گرفته است.
برخی برای برخورداری از مواهب اجتماعی و سیاسی حجاب، گویی حتی در خلوت خویش هم باحجاباند. آنچنانکه برخی برای نمایش اعتقادشان به ولایت مطلقهی فقیه، در عمل و نمایش، به لوازم معصوم بودن و غیرقابل نقد بودن و تبرئهی شخص ولی فقیه از هر اشتباه و خطایی پایبند شدهاند.
و من همچون آن شخصیت رمان سیدمهدی شجاعی میگویم: «بیزارم از این که اعتقاد و التزام به ولایت مطلقهی فقیه، زیر دست و پا بیفتد و وسیلهی تزویر و نفاق و ریا شود؛ که شده. دوست ندارم عدهای کار بد، یا بدکاریشان را، زیر این اعتقاد گرانبها پنهان کنند؛ که کردهاند.»
- ۹ نظر
- ۱۸ دی ۸۸ ، ۲۱:۲۶