سلام

آخرین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «mashaaee» ثبت شده است

نقد قدرت فضیلت است. هیچ استثنا و اما و اگری هم ندارد. اما دیدن بعضی نقدها بسیار جالب و دیدنی است. این را ببینید:

این حرف به معنای این نیست که من پیش از انتخابات از ارتباط ویژه‌ی مشایی و احمدی‌نژاد خبر نداشتم، اتفاقا برعکس، همه ما می‌دانستیم که احمدی‌نژاد یک تار موی اسفندیار را با همه اصولگراها عوض نمی‌کند، اما حقیقتا انتظار نداشتیم که یک مملکت و یک انتخابات و یک ملت، اسیر لج و لجبازی و روابط صمیمانه‌ی دو نفر با هم بشوند که شدند! -منبع-

[caption id="attachment_459" align="alignleft" width="300" caption="با «انتظار نداشتیم» نمی‌توان نقد کرد"]با «انتظار نداشتیم» نمی‌شود نقد کرد[/caption]

نویسنده این انتقاد را به رییس جمهور دارد که چرا «یک مملکت [...]، اسیر [...] روابط صمیمانه‌ی دو نفر با هم» شده. البته نویسنده پیش از این گفته که «می‌دانستیم که احمدی‌نژاد یک تار موی اسفندیار را با همه اصولگراها عوض نمی‌کند». هیچ نقطه‌ی کوری ندارد این انتقاد؟

نکته‌ی اصلی اینجاست؛ نویسنده نوشته «اما حقیقتا انتظار نداشتیم». سوال من این است که چرا انتظار نداشتید؟ دکتر احمدی‌نژاد تعهد داده بود؟ انتقاد نویسنده به چیست؟ دکتر احمدی‌نژاد تعهدی را زیر پا گذاشته؟ در روزهای انتخابات حرفی زده و به آن عمل نکرده درباره‌ی مهندس مشایی؟ آیا مشایی خودش را و عقایدش را مخفی کرده؟ آیا هیچکدام از این دو، خودشان و عقاید و رفتارشان را پنهان کرده و دورویی کرده‌اند که انتظار شما غیر از آنچه بوده که شده؟

همانطور که گفتم، نقد قدرت فضیلت است، اما این نقد نیست. قرار نیست کسی که نقد می‌کند، فقط فشار بیاورد، گرچه یکی از کارکردهای نقد قدرت، فشار به قدرت برای اصلاح خویش است.

گرچه معتقدم سیاستمداران و شخصیت‌هایی مانند دکتر احمدی‌نژاد و مهندس مشایی که تقریبا هر چه می‌خواهند می‌گویند و هر چه می‌خواهند می‌کنند را باید با نقد درست محدود کرد و وادارشان کرد به درست و سنجیده رفتار کردن، اما باید این روحیه‌ی این دو را با افتخار تحسین کرد که در بسیاری از مسایل، دورویی‌های مرسوم در جامعه را کنار زده و نشان داده‌اند که دست‌کم در این مسایل، حاضر نیستند به بهانه‌ی نقد نشدن و تقدیس شدن، خودشان را بپوشانند.

با «اما حقیقتا انتظار نداشتیم» نمی‌شود نقد کرد؛ تنها می‌توان گلایه کرد. کسی اگر احمدی‌نژاد را انتخاب کرده، گول نخورده؛ چون او دست‌کم در انتخابات خرداد 88 ناشناخته نبوده، و همه‌ی خودش را پیش از آن به نمایش گذاشته.

  • حسن اجرایی

از کدام جیب

چهارشنبه, ۷ مرداد ۱۳۸۸، ۰۸:۱۱ ب.ظ

نوشته‌ای می‌خوانی. بخش‌هایی از آن را می‌پسندی و بخش‌های دیگری را نه. نیاز می‌بینی حرفی بزنی و آن بخش‌های ناپسندش را روشن کنی. بهانه‌ی خوبی است برای نوشتن! من این نوشته را خوانده‌ام، و چیزی از میان کلمه‌های آن کشف کرده‌ام. پیش از آن که کشف‌ام را بگویم و به نقد آن بنشینم، تو هم آن نوشته را بخوان تا تنها به قاضی نروم و راضی برنگردم.

نکته‌ای که از میان کلمه‌های آن نوشته می‌توان گاه به کنایه و گاه به صراحت دید، القای فشار مجلس شورای اسلامی و نمایندگان آن به رهبر انقلاب برای محدود کردن دولت است؛ و البته محروم کردن دولت از حقوق قانونی و سنتی‌اش؛ و همچنین اجابت رهبر انقلاب! اگر با خواندن آن نوشته، به این نتیجه رسیدی، خواندن نوشته‌ی من را ادامه بده، وگرنه کارهای زیادی می‌توان کرد غیر از خواندن‌اش؛ که راحت‌ترین آن،‌ بستن صفحه است.

[caption id="attachment_134" align="alignleft" width="288" caption="برای «تحمیل خواسته‌ی غیر‌قانونی»"]namaayande-rahbar[/caption]

تحریف یکی از روی‌دادهای روزهای اخیر، البته با دقت و حرفه‌ای‌گری تمام را می‌توان در این نوشته دید. در بند دوم، تلاش کلمه‌ها برای القای فشار نمایندگان مجلس برای برکناری مشایی به رهبر انقلاب موج می‌زند؛ چنانکه در ابتدای آن آمده است:

در طول چهار سال گذشته، مجلس شورای اسلامی فشار متناوب (و دارای فراز و فرود)ی را برای عزل و برکناری همکاران رئیس‌جمهور وارد کرده‌است. آن‌جا که توانسته از پتانسیل‌های قانونی خود برای استیضاح استفاده کرده و هر جا ممکن نبوده‌، به فشار‌های سیاسی رو آورده‌است.

آنچه نقل کردم، یک قضاوت کلی است. و یک مقدمه برای القای آنچه قرار است گفته شود. در جمله‌های بعدی نکته‌های ریزتری گفته می‌شود، تا نظریه‌ی «فشار فراقانونی نمایندگان» مجلس شورای اسلامی آن هم برای «تحمیل خواسته‌ی غیر‌قانونی خود» اثبات شود.

به عبارت دیگر، سقف توقع مجلس از دولت غیر مشخص و کاملاً فراتر از اختیار قانونی مجلس است. چه آن‌که در بسیاری مواقع نسبت به حق قانونی هیات وزیران در تصویب لوایح داخلی نیز مداخله و اعمال نفوذ کرده ‌است.

و جمله‌ی بعدی این است:

در ماجرای اخیر آقای مشائی اما، بر فرض عدم مداخله‌ی رهبر انقلاب، مجلس هیچ‌گونه امیدی برای تحمیل خواسته‌ی غیر‌قانونی خود به رئیس‌جمهور نداشت.

و اکنون ثابت شد که ورود رهبر انقلاب و الزام دکتر احمدی‌نژاد به عزل مهندس مشایی، تنها به تحریک نمایندگان مجلس شورای اسلامی آن هم برای «تحمیل خواسته‌ی غیرقانونی»‌شان بوده است. گویی به هیچ وجه امکان ندارد که رهبر انقلاب خود برای عزل مشایی اقدام کرده باشند. فارغ از اینکه معلوم نیست بنابر کدام خبر یا حتی احتمال، این کلمات نوشته شده‌اند، معلوم نیست چرا رهبر انقلاب باید تن به «تحمیل خواسته‌ی غیرقانونی» و نه حتی «فراقانونی» نمایندگان بدهد و هر کاری بخواهند بگوید «به روی چشم».

البته همه‌ی این بند، برای علت‌یابی بخشی از رفتار دکتر احمدی‌نژاد است، و کلمه‌ها خواسته‌اند این چند جمله را بخشی از دلایل محمود احمدی‌نژاد برای اینکه «احساس» کند «غیرعادلانه» «بازنده‌ی بخشی از بازی شده‌است.»، جلوه بدهند. این هم این جمله: «بر همین اساس، احمدی‌نژاد احساس می‌کند “غیر عادلانه” بازنده‌ی بخشی از بازی شده‌است.» بند چهارم هم مرتبط با این موضوع است. البته چه بهتر که همه‌‌اش را بخوانی.

  • حسن اجرایی

لذت تماشای سخت و تلخ

چهارشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۸۸، ۰۳:۰۶ ق.ظ

یکی از لذت‌های بزرگ زندگی‌ام، دست‌کم این یکی دو سال اخیر، «لذت تماشا» بوده است. لذت تماشای آدم‌های مختلفی که در برابر دیدن یک رخ‌داد، رفتارهای متضادی می‌کنند.

[caption id="attachment_116" align="alignleft" width="210" caption="کوه، و آدم‌های تماشایی"]kooh[/caption]

بله. درباره‌ی رخ‌دادهای همین روزها حرف می‌زنم. این درست که برای من خیلی جالب است که بدانم بالاخره اسفندیار مشایی یا همان اسفندیار رحیم مشایی معاون اول رییس جمهور می‌ماند یا نه، اما چیزی که بسیار بیش از آن جالب و دیدنی است، حرف‌ها و سکوت‌ها و نگاه‌های آدم‌هایی است که می‌شناسم‌شان و حتی نمی‌شناسم‌شان.

شاید بگویی این خیلی خودخواهی و سهل‌انگاری سیاسی است که در میانه‌ی این فتنه و آزمون، من بنشینم اینجا و ذره‌بین‌ام را روی آدم‌ها بگیرم و تماشای‌شان کنم؛ اما باور کن این کار با همه‌ی لذتی که دارد، تلخ هم هست. بالاخره همان کسی که هزار وظیفه و مسئولیت سیاسی مهم و تاثیرگذار دارد، وظایفی دارد و من هم وظایفی؛ و من هم فکر می‌کنم دست‌کم یکی از وظیفه‌هایم همین است این روزها.

شاید برای زندگی من، و شاید حتی آرمان‌های من،‌ تفاوت زیادی نکند که اسفندیار مشایی معاون اول رییس جمهور بماند یا برود پی کار پیشین‌اش، یا حتی از دولت و مسئولیت‌های رسمی برود. شاید البته! اما مطمئنا خیلی برای من تفاوت می‌کند که رفتارهای مختلف آدم‌های مختلف را ببینم؛ انسان‌هایی که شاید اگر جنگ و درگیری و فتنه و بلایی نباشد، همه خوب و اسطوره‌ای به چشم بیایند، اما در میانه‌ی این فتنه‌هاست که می‌توان خوب دیدشان، و خوب ارزیابی‌شان کرد.

و نتیجه اینکه بهترین روزها برای عبرت گرفتن و یاد گرفتن و رسیدن به بایدها و نبایدها و هست و نیست‌های تازه، همین روزهاست؛ روزهایی که اگر از دست‌شان بدهیم و خوب و درست به تماشا سپری‌شان نکنیم، معلوم نیست کی روز و روزگار دیگری پیش بیاید که بتوانیم خودمان را در آینه‌ی رفتارها و گفتارهای دیگران ببینیم.

این روزها بارها از خودم پرسیده‌ام و می‌پرسم که اگر جای آقای الف بودم چه می‌کردم، و اگر جای آقای ب بودم چه می‌کردم تا آخر. وظیفه‌ی سخت و تلخی است این تماشا.

  • حسن اجرایی