اتفاقی نیفتاده!
تو البته به وظیفهی عرفی، شرعی و انسانیات عمل میکنی. بهت حق هم میدهم، گرچه درکات نمیتوانم بکنم. تو حاضری برای آرمانهای انقلاب اسلامی جانات را هم فدا کنی. تو فکر میکنی تاختن من به بدکاریهای سعید مرتضوی، نتیجهاش تضعیف جمهوری اسلامی است. تحلیلات این است که تاختن به بدکاریهای مسئولین جمهوری اسلامی به صلاح نیست؛ و اگر انتقادی هم داریم، باید به خودشان بگوییم و اگر انگیزهمان مثبت است، باید بدون اینکه کسی بفهمد، به اطلاع خودشان برسانیم.
و من البته حاضرم برای آرمانهای جمهوری اسلامی، جانام را هم فدا کنم. اما فکر میکنم تاختن به بدکاریهای امثال سعید مرتضوی، آن هم در محیط عمومی، و نه حتی یک جای بسته و با مخاطبانی حداکثر هزار نفر، یک واجب شرعی و انقلابی است؛ چرا که بعضی مانند او، باید با فشار اجتماعی مواجه بشوند تا دست از انحراف رفتاریشان بردارند. تحلیل من این است که روش کثیف رسانهای کیهان، چیزی نیست که با تذکر در خفا درست شود، بلکه تنها با فشار رسانهای و اجتماعی، احتمال عقبنشینیاش میرود.
من به تو احترام میگذارم. به تو حق میدهم وقتی من از رفتن سعید مرتضوی اظهار شادمانی میکنم و برای رفتناش لحظهشماری میکنم، تنها و تنها با هدف خدمت به جمهوری اسلامی ایران، از او دفاع کنی، یا از انتقاد من گلایه کنی و به من بتازی.
تو برای آنکه هزینهی انتقاد به سعید مرتضوی را برای من زیاد کنی، و -بنابر تحلیل خودت- به جمهوری اسلامی خدمت کنی، مرا دشمن خطاب میکنی و القاب و عناوینی از این قبیل. من حرف خودم را تکرار میکنم و تو باز برای آنکه هزینهی بیشتری به من تحمیل کنی و مرا مجبور به سکوت کنی، احتمالا از روشها و کلمههای تندتری استفاده میکنی. کاملا واضح و روشن است. اتفاقی هم نیفتاده.
و البته من هم به خودم این حق را میدهم که در پیشگاه الاهی، به خاطر این نسبتهایی که -البته با هدف حفظ جمهوری اسلامی و دفاع از کیان آن- به من بستهای ازت نگذرم؛ حقی البته اگر خدا برایم قایل باشد!
هیچ اتفاقی نیفتاده؛ من و تو به آرمانهای انقلاب و جمهوری اسلامی پایبندیم و امام خمینی و آیتالله خامنهای را ولی خود میدانیم. نتوانستم از میان این دکمههای صفحهکلید، تشدید پیدا کنم و بگذارم روی یای ولی. خودت تصورش کن. و تو یا واقعا مرا دشمن نظام اسلامی میدانی، یا ترجیح میدهی برای مصالحی که تشخیصشان دادهای، مرا دشمن جلوه بدهی. هیچ اتفاقی نیفتاده.