برای من مهم است. مهم است که تصمیمی که میگیرم و رفتاری که میکنم، مال خودم باشد، و خودم برایش فکر کرده باشم و خودم سبک و سنگیناش کرده باشم. برایم مهم است که خودم بتوانم مسئولیت رفتارهایم را به عهده بگیرم حتی اگر بتوانم راحت بگویم چون فلان کس -که قدرش بزرگ است- چنین گفته، من هم چنان میکنم.
فراوان پیش میآید که یک رفتار انسانی به رویارویی دو اولویت برسد. تصور کن میخواهیم به یکی از مسئولان جمهوری اسلامی انتقاد کنیم که چرا وظیفهی قانونیاش را انجام نمیدهد یا به قانون پایبند نیست. این مورد میتواند چند اصل مهم را رویاروی هم کند. اینجاست که چارهای نداریم جز اینکه تکلیف خودمان را -دستکم برای خودمان- روشن کنیم و اصلها را به ترتیب ردیف کنیم تا هر کدام قدر خود را بدانند، و بدانند اندازهشان چیست.
دربارهی انتقاد از مسئولان در جمهوری اسلامی، چند اصل وجود دارد:
1- یکی از بایستههای بنیادین پایبندی به آرمانهای انقلاب و جمهوری اسلامی، دقت و ریزبینی در برابر انحرافها و خطاهای احتمالی، سهوی یا عمدی مسئولان است. لازمهی این کار، صراحت، بیباکی، و جمود بر اصول روشن انقلاب و نظام اسلامی و قانون است. یکی از بزرگترین راهزنهای این بایستهی مهم، تعهدات جریانی و سکوتهای با توجیه «شرایط حساس» و «جلوگیری از سوء استفاده»ی دشمنان است. رویارویی اول: «انتقاد به مسئولان» و «سوءاستفادهی دشمن».
2- باید دید انتقاد کردن روشن و شفاف از یک مسئول، با استناد به قانون، چگونه میتواند «سوءاستفاده»ی دشمن را نتیجه بدهد. دشمن از چه چیزی خوشحال میشود؟ دشمن از چه چیزی شاد میشود؟ آیا دشمن از جمود ما بر قوانین و اصولمان شاد میشود؟ و آیا اگر کسانی با صراحت بخواهند کجیها و اباحیگریها و ناپایبندیهای یک مسئول را به رخ نظام بکشند و به نظام جمهوری اسلامی فشار بیاورند تا آن را اصلاح کند و با متخلف برخورد کند، کدام اصل ترجیح دارد. اگر برای اصلاح یک کجی، چارهای جز صراحت و شفافیت در ابراز انتقاد نباشد، کدام یک از این دو اصل اولویت دارند؟ رویارویی دوم: «پاک کردن دامن نظام از کجیها» و «شادی و سوءاستفادهی دشمن».
جمهوری اسلامی ایران، از ابتدای عمر خود، اصل مهم استقلال سیاسی را حفظ کرده است. و توانسته به دشمنان ثابت کند که راه خود را میرود و اهمیتی به ریسهها و بغضهای دشمنان نمیدهد. به نظر من در هر دو رویارویی بالا، «شادی و سوءاستفادهی دشمن»، هیچ اهمیتی ندارد، چون هم «انتقاد به مسئولان»، و هم «پاک کردن دامن نظام از کجیها»، هر دو امور مثبت و لازمی هستند و در هر حال، ناامید شدن دشمن را نتیجه میدهند و حتی اگر شادی زودگذر و چند روزهای به دشمن هدیه کند، باز هم ترجیح دارد.
یک مثال میزنم. حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی، در اولین نماز جمعهی پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری، برای به کرسی نشاندن نظر خود در باب مسامحه با معترضان، خیلی کوتاه به «سوءاستفادهی دشمن» اشاره کردند و خواستند مخاطبان خود را به این نتیجه برسانند که برای دشمنشاد نشدن، چارهای جز مسامحه و آرام کردن فضای پس از انتخابات نیست. من با این استدلال آقای هاشمی کاملا مخالفام. ما اگر قرار بود حساب ریسه و بغض دشمن را بکنیم، پای به رسمیت نشناختن رژیم جعلی این همه فرصت از دست نمیدادیم، و پای رسیدن به انرژی هستهای، تا این اندازه تن به شنیدن تندی و تندخویی غربیها نمیدادیم و هزاران فرصتهای از دست رفتهای که برای به دست آوردن استقلال امروز -به درستی- وانهادهایم.
یک موضوع دیگر میماند. شاید بگویی «حتی اگر بتوان از «شادی و سوءاستفادهی دشمن» در برابر «پاک کردن دامن نظام از کجیها» گذشت، نمیتوان گذشت از «سوءاستفادهی دشمن» در برابر «انتقاد به مسئولان» بی آنکه فایده و نتیجهی روشنی برای انتقاد تصور بشود؛ و بی آنکه احتمال تاثیر آن، بیش از احتمال ابتر ماندناش باشد.
در جواب میگویم «انتقاد به مسئولان» برای گوشزد کردن کجیها و بر حذر داشتنشان از اشتباه و خطا، از آن دست اموری است که حتی نمایششان هم برای پاک ماندن حاکمیت لازم است. چون همین «نمایش انتقاد» البته اگر بر مبنای اصول و مبانی انقلاب و نظام انجام بشود، میتواند در بلند مدت، مسئولان را -حتی اگر شده- مجبور به پایبندی در برابر اصول و مبانی انقلاب و نظام اسلامی کند. به علاوه این نوع «نمایش انتقاد» حقیقتا یکی از مهمترین راههای ناامید کردن دشمن و از پایههای اصلی جلوگیری از شاد شدن دشمن است؛ چرا که ساختاری که در برابر انحراف اجزایش از آرمانها و اصول، ساکت ننشیند، هیچگاه خموده و سست نمیشود.