بتازید. راه همین است.
«چادرم را لگد نکنید» عنوان نوشتهای است که وبلاگ «گلدختر» نوشته، و در آن به شکستن قداست چادر اعتراض کرده و از وبلاگها و وبلاگنویسهای دیگری هم دعوت کرده تا همین کار را بکنند. این نوشته در پاسخ به آن دعوت نوشته شده است.
داستان از آنجا آغاز شد که
«بیست و سی»، -احتمالا- برای «روشنگری دربارهٔ جوسازیهای رسانههای بیگانه دربارهٔ سنگسار» یک زن، اقدام به پخش فیلمی کرد که در آن، همین زن -البته نه به زبان فارسی- میگفت مرتکب همان کاری شده است که قرار است به خاطر آن سنگسار بشود.
گرچه این نکته، بهانهٔ نوشتن این چند سطر نیست، اما چارهای از یادآوری آن نیست که معلوم نیست کسانی که تصمیم به پخش این فیلم گرفتهاند، چه تصوری از تاثیر آن داشتهاند. آیا فکر میکردهاند «جوسازیهای رسانههای بیگانه» با این کار خنثی میشود؟ فکر میکردهاند با این کار به همه اثبات میشود که روند دادرسی کاملا عادلانه و درست بوده است؟
سوالی که باید پرسید این است که آیا دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران، برای اثبات جرایم، و آگاهسازی مردم، و اعتمادبخشی به مردم، باید مجرمان را روبهروی دوربین تلویزیون بنشاند؟ آیا تنها راه جلب اعتماد مردم همین است؟ و آیا با این شیوه، اعتماد مردم جلب میشود و اطمینان مییابند که «همه چی آرومه»؟
سوال بعدی این است که آیا خود پخش این فیلم، به منزلهٔ اجرای «قاعدهٔ تشهیر» و انگشتنما کردن این زن نیست؟ و آیا اجرای این محکومیت نیازمند رای قضایی جداگانه نیست؟ آیا کیفر «جوسازیهای رسانههای بیگانه» را هم باید این خانم تحمل کند؟ حتی اگر جرم او اثبات شده باشد، و حکم او هم ثابت باشد، سوال این است که میتوان هر کسی که جرماش محرز شد، و محکومیتاش هم ثابت شد را این چنین روبهروی دوربین نشاند تا آنچه کرده به زبان بیاورد و گواهی بدهد که دستگاه قضایی راست میگوید و درست میکند؟
و آیا راستی و درستی دستگاه قضایی باید به تایید محکومان برسد؟ و آیا اگر مجرمی هیچگاه به جرماش اعتراف نکند، دستگاه قضایی از او خواهد گذشت؟ و اگر مجرمی حاضر به نشستن در برابر دوربین نشد، دستگاه قضایی زیر سوال میرود؟ اینجا کجاست؟
بگذریم. گفتن این حرفها تنها از باب مقدمه بود. میدانم چند سطر بالا هیچ تاثیری در هیچ کجا ندارد، اما سزاوار نبود پیش از اعتراض به جزء -البته منطقی- یک مسئلهٔ بزرگ، به اصل آن مسئلهٔ بزرگ اعتراض نکنم.
و اما دربارهٔ حجاب و پوشش و چادر
ما هنوز نمیدانیم دنبال چه هستیم. آیا میخواهیم جامعه را «هدایت» کنیم تا «آگاهانه» به سوی «صراط مستقیم» بروند؟ یا به همین راضی هستیم که همه، چادر بپوشند و آرایش نکنند و تار مویی بر باد ندهند و هیچ کسی هم در ساحت جامعه کار غیر شرعیای نکند؟ کدام از این دو خواسته، اسلامی است؟ و کدام یک از این دو مطابق با آرمانها و اهداف جمهوری اسلامی ایران است؟
مطمئنا مسئولان، برنامهریزان، برنامهسازان، و مجریانی که ترجیح میدهند به جای «فرهنگسازی» و «آگاهسازی» دربارهٔ «حجاب»، به «تبلیغ» برای «چادر» بپردازند، به دنبال راه اول نیستند. آنها برای بر «صراط مستقیم» دیدن بندگان صبر ندارند. صبر «نوح» ندارند که صدها سال از جان و مال و عمر مایه بگذارند و نتیجهٔ این همه مجاهدتشان -احتمالا- تنها 70 نفر «مومنشده» باشد.
آنها آنچنان دلسوز و نگران ایمان مردماناند، که نمیتوانند مانند حضرت رسول اکرم صلواتالله علیه سالها به تربیت و هدایت بندگان بنشینند و ذره ذره درخت ایمان مردمان را با آب وحی به بار بنشانند. آنها لابد به این نتیجه رسیدهاند که با «ارشاد» و «هدایتگری» و «آگاهسازی» نمیتوان کسی را «مجاب» کرد به «چادر». وگرنه چه دلیلی دارد برای اثبات درستی چادر، به تبلیغات غیردینی روی بیاورند.
تا امروز ثابت کردهایم که به دنبال «آگاهسازی»، و «رساندن» بندگان به ایمان نیستیم، بلکه گزینهٔ راحتتر را انتخاب کردهایم و ترجیح دادهایم با مثالهایی از قبیل «دُرّ در صدف» و «شکلات درْ بسته»، به دخترانمان بفهمانیم که «چادر» بپوش و نپرس، «چادر» بپوش و ندان، «چادر» بپوش برای رضای ما، «چادر» بپوش چون اگر نپوشی، چپ نگاهات میکنند، نه برای رضای خدا، «چادر» بپوش چون دزد همین نزدیکیهاست، «چادر» بپوش وگرنه گرفتار «لولو» میشوی. جز این است تبلیغات ما؟
همهٔ هنر جمهوری اسلامی ایران برای «آگاهسازی» و «رساندن بندگان به چشمهٔ ایمان» همین است؟ نه! من به کسی که راه پیامبر اسلام را انتخاب نکرده، نمیتوانم اعتراض کنم که چرا در «رسانهٔ ملی»اش همهٔ «بتول»ها و «رقیه»ها و «معصومه»ها عقبافتاده و پرت و بیهنرند. نمیتوانم اعتراض کنم که چرا فلانی که -شاید- به چادر اعتقادی هم ندارد را با چادر مینشانید روبهروی دوربین تا بگوید آنچه گفت. نمیتوانم اعتراض کنم. پیش از آن باید بهش ثابت کنم این راه، راه نیست، چاه هم نیست البته، درهٔ نابودی است.
ما به دنبال «آگاهسازی» نیستیم، به دنبال «رساندن» هم نیستیم. ما فقط «خیابانهای پاک» میخواهیم. ما فقط «نابودی چشمچرانی خیابانی» و «نابودی زنان خیابانی» و غیره را میخواهیم. برای رسیدن به این «مدینهٔ فاضله»، -گمان میکنم- راهی جز همین راه نیست.
شاید این نوشتهٔ سایت الف با عنوان «کنکاشی در باب حجاب؛ اجبار یا مدارا؟» بتواند کمکمان کند در نگاهی تازه به ماجرای حجاب در جمهوری اسلامی ایران.
شایسته است دعوت کنم از وبلاگ کیمیای قلم برای نوشتن دربارهٔ همین مسئله.
- ۶ نظر
- ۳۰ مرداد ۸۹ ، ۱۴:۱۰